از بیداری مردم تا شهادت
صدام:”ما سید صدر را کشتیم تا یک خمینی دیگر در عراق پیدا نشود.”
از کارهاي شگفت انگيز آيت الله محمدباقر صدر برای بيداری مردم عراق و آماده کردن آن ها برای قيام برگزاری تفسير موضوعی قرآن بود. آن هم بعد از تعطيل کردن درس خارج فقه!
در حوزه علميه نجف کمتر ديده شده بود که يک مرجع تقليد، تفسير قرآن بگويد، آن هم به جای درس خارج فقه، که اين بيشتر مايه تعجب ديگران می شد. به طوری که برخی از شاگردان او، در اين باره از وی سوال کردند او جواب داد:
«برای من تدريس و تأليف و تحقيق، صورت حرفه و هدف در زندگی ندارد، بلکه ادای وظيفه شرعی به هر نحو ممکن، برای من از همه چيز مهم تر است. امروز در اين برهه از تاريخ اسلام و مسلمين، که انقلاب اسلامی ايران به رهبری امام خمينی پيروز شده و پوزه قدرت های شيطانی شرق و غرب را به خاک ماليده و امت اسلام را در سرتاسر دنيا بيدار کرده است، من وظيفه خود می دانم که با تفسير قرآن، افکار مردم مسلمان عراق را آگاه و آرمان های انقلابی اسلام را مطرح نمايم و با بيان مفاهيم شورآفرين، حماسي و اجتماعی قرآن کريم، دل ها را برای پيوستن به انقلاب اسلامي ايران آماده کنم…… از طرفی، درس خارج فقه و اصول، بيش از حد لازم در حوزه گفته می شود، اما جای تفسير قرآن سخت خالي است!»
درس تفسير قرآن جنب و جوشی در ميان توده مردم به وجود آورده بود. حکومت صدام از اين پديده خجسته اسلامی، به وحشت افتاد و برای جلوگيری از هر گونه تحرک، در يک حمله همه جانبه همه نمايندگان آيت الله صدر را در تمام شهرهای کشور دستگير و زندانی کرد. شهيد صدر روز 16 رجب 1399 ه.ق را روز اعتراض و اظهار انزجار از اعمال ظالمانه رژيم اعلام کرد.
در ۱۷ خرداد ۱۳۵۸ شمسی سید محمدباقر صدر به فرمان صدام حسین، حاکم وقت عراق، دستگیر شد. بنتالهدی هنگام دستگیری برادرش، تا خیابان اصلی خانهشان جلو آمد و تصمیم گرفت تا برادر را همراهی کند، اما گماشتگان بعثی اجازه این کار را ندادند و وی در همان مکان فریاد برآورد و سخنرانی شگفتانگیزی ایراد نمود. سپس، رو به برادر کرد و گفت: «من برنمیگردم و میخواهم مانند حضرت زینب سلام الله علیها که برادرش حسین علیه السلام را همراهی کرد، همراه تو باشم.»
پس از انتقال برادر با تکبیرهای بلند، فریاد میزد:
«شما از چه میترسید، از یک مشت کتاب و مقاله، شما از بیداری مردم مسلمان میترسید، ولی بدانید مردم بیدار شدهاند.»
به دنبال آن، به حرم امام علی علیه السلام رفت و شبانه در آنجا سخنرانی کرد و مردم را به گریه واداشت. فردا و فرداهای دیگر هر روز به آنجا میرفت و سخنرانی میداشت.
سرانجام، حرکتهای روشنگرانه بنتالهدی، برادر را از زندان آزاد کرد، اما دیگر بار در ۱۷ فروردین ۱۳۵۹، حکومت بعثی عراق، بنتالهدی را، یک روز پس از بازداشت برادرش آیتالله صدر، دستگیر نمود و آنان را به سختی شکنجه داد. همواره در جمع زنان میگفت:«اسلام غریب است و دلسوز کم دارد.» و با همه وجود در راه خود تا پای جان پیش رفت.
برزان ابراهیم، برادر ناتنی صدام حسین، از آیتالله صدر خواسته بود تنها چند کلمه بر ضد امام خمینی و انقلاب اسلامی بنویسد که آیتالله صدر نپذیرفت و صدام او و بنتالهدی صدر، را در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ (۲۲ جمادیالاول ۱۴۰۰)، سه روز پس از آخرین دستگیری، به گونه دردناکی به قتل رساند. پیکر وی در قبرستان وادیالسلام شهر نجف در مقبره خانوادگی خاندان صدر به خاک سپرده شد.
پس از آنکه صدام، بنت الهدی را به قتل رساند، بعضی به او گفته بودند: چرا خواهر صدر را به قتل رساندی؟ او در پاسخ گفته بود:«من قضیه حسین را تکرار نمیکنم. زینب بعد از برادرش، زنده ماند و یزید و آلامیه را رسوا کرد»
فیلم مصاحبه خواهر شهید صدر:
عبای امام
نیمه شعبان بود و میخواستیم به اصفهان برویم. آقای بهشتی قبل از حرکت به دیدار امام (قدس سره) رفت.
وقتی برگشت مثل دیدارهای قبلی خوشحال و سرحال نبود و ناراحتی را می شد در چهره ایشان مشاهده کرد.
پرسیدم: “طوری شده؟”
گفتند: “امام سفارش کردند به این مسافرت نروم و از خود بیشتر محافظت کنم.”
و ادامه دادند: “امام خوابی برای من دیده اند.“
خیلی سعی کردم بفهمم امام چه خوابی دیده اند، ولی آقا چیزی نگفتند. وقتی حادثه ی ۷ تیر اتفاق افتاد و آقای بهشتی و یارانش به شهادت رسیدند، همسر امام در مراسم ختم جریان خواب امام را برایم تعریف کردند و گفتند: “امام خواب دیده بودند عبای ایشان سوخته است، به همین دلیل به آقای بهشتی سفارش کرده بودند بیشتر مراقب باشند و گفته بودند شما عبای من هستید که در خواب سوخته بود.“
منبع:
راوی: عزت الشریعه مدرس مطلق همسر شهید بهشتی، برگرفته از کتاب سیره شهید بهشتی، ص ۴۲۲
حدیث صداقت(یکی از ۲۰۰ نفر)
گفت:《ما اگر در راه خدا چیزی دادیم، هرچند عزیز ما باشد، به هیچ وجه نباید ناراحت و یا پشیمان باشیم و حتی نباید در فقدانش قطره ای اشک بریزیم.》
بعد گفت:《از آبادان تلفن زده و خبر دادهاند که ۲۰۰ نفر از بهترین بچه ها در هویزه پیشروی کردهاند و چون بدون اطلاع آنها دستور عقب نشینی داده شده، معلوم نیست که چه شده اند و هنوز برنگشته اند. حسین علم الهدی هم جزو آنها بوده است.》و هیچ حرفی از محمدحسن [1] نزد.
با توجه به صحبتهای مقدماتی ایشان، من شرمنده بودم که از محمدحسن هم بپرسم؛ ولی بلاخره سوال کردم که آیا محمدحسن هم با آنها بوده؟ ایشان در پاسخ به آرامی و خونسردی گفت:《 بله؛ ولی خوب پسر ما تنها یکی از آن ۲۰۰ نفر حساب می شده و یک جزء ناچیز در مقایسه با آن همه بچه های خوب، از همه پایین تر بوده است.》 [2]
شهید آیت الله علی قدوسی
تاریخ و محل تولد: ۱۳۰۶ ه ش/ شهرستان نهاوند
تاریخ شهادت: ۱۳۶۰ ه ش
در کلام رهبری:《 چند خصوصیت در ایشان وجود داشت که نه تنها من بلکه همه را جذب می کرد. یکی از آنها صداقت و صفای این مرد بود. هیچ کلکی در کار این آدم نبود. صریح، صادق، صاف و نسبت به آنچه که احساس وظیفه میکرد، به شدت پیگیر و علاقه مند بود. ایشان روحانی با صفای خالصی بود.》[3]
منبع:
[1] شهید محمدحسن قدوسی فرزند آقای قدوسی است که به همراه شهید علم الهدی به شهادت رسید.
[2] شاهد یاران، ش ۳۸، ص ۷۵؛ به نقل از همسر شهید آیت الله علی قدوسی.
[3] شاهد یاران، ش۳۸، ص۳.
چفیه بسیجی
چفیه علاوه بر اینکه سمبل مقاومت و بسیج بوده در دوران دفاع مقدس دارای کاربردهای متفاوتی بوده از جمله این که بسیجیان در هنگام نماز از آن به عنوان سجاده استفاده می کردند.
رزمندگان همچنین از چفیه در زمستان برای جلوگیری از سرما و در تابستان برای جلوگیری از گرما استفاده می نمودند. همچنین رزمندگان در هنگام زخمی شدن برای جلوگیری از تشدید خونریزی از چفیه استفاده می کردند.
حضرت آقا در مانور شهادت که در زمان جنگ به خلیج فارس تشریف آورده بودند با لباس سپاهی و چفیه روی عرشه ناو حضور یافتند که باعث روحیه مضاعف رزمندگان دفاع مقدس شده بود.
پس از پایان جنگ نیز سپاه پاسداران پنج مانور بزرگ را برنامه ریزی کرد که به تصویب فرمانده کل قوا رسانده بود که در سال 74 اولین مانور تحت عنوان مانور بزرگ عاشورا در منطقه عمومی ساوه برگزار شد که معظم له برای نخستین بار از بسیجیان و سپاهیان به شكل سواره سان دیدند.
همچنین ایشان در طول دوران دفاع مقدس نیز که در جبهه ها حضور می یافتند عمدتا از لباس نظامی و چفیه استفاده می کردند.در آن مانور همچنین تانک ها از مقابل معظم له رژه رفتند که حقیقتا مانور جالب توجهی بود خاطرم هست از فرماندهانی كه سوار بر تانك از مقابل حضرت آقا رژه رفتند سردار شهید احمد كاظمی بود.
پیشنهادات مختلفی برای اینکه فرمانده کل قوا با چه لباسی در مانور عاشورا (سال 74) شركت کنند ارائه شد که در نهایت ایشان به ابتكار خودشان با چفیه در آن مانور حضور یافتند و از آن موقع چفیه جزو لباس حضرت آقا شد و چفیه معنویت مضاعفی یافت.
در آن مانور که در تنگه هرمز و خلیج فارس بود مقام معظم رهبری با لباس رزم و چفیه شرکت کرده بودند.
منبع:
سخنان محسن رضایی در ۸۹/۹/۵
درس هایی از علامه طباطبایی
به مناسبت سالروز رحلت علامه طباطبایی و فرارسیدن هفته کتاب و کتابخوانی به گوشه هایی از سیره علمی و پژوهشی این عالم وارسته پرداخته شده است؛
1. مطالعه و تحقیق؛ راه موفقیت
فرزند علامه، در این باره می گوید:
«پدر بیشتر از همه به کار و تلاش و تحقیق توصیه می کرد. خودش در تمام طول سال، فقط یک روز عاشورا را تعطیل می کرد و در بقیه ایام، چهارده تا شانزده ساعت مشغول تحصیل، تحقیق و تعلیم بود و هرگز احساس خستگی نمی کرد. بزرگترین نصیحتش این بود که حق را به مردم بشناسانید، آن هم بطور استدلال و حق کسی را ضایع نکنید.» [1]
2. مطالعه زیاد
استاد حسینی همدانی، مترجم تفسیرالمیزان، کثرت مطالعه را در این مرد خدا ویژگی چشمگیری می بیند:
«علامه طباطبایی از هر ماه چندین شب را تا صبح بیدار مانده و به مطالعه و نوشتن می گذرانید. بسیار اهل مطالعه بودند، یادم هست که آن فیلسوف معمولا در حوالی غروب به تلاوت قرآن مشغول می شدند.
عرض کردم، آقا چرا این موقع قرآن می خوانید، هوا تاریک است و چشمتان خسته می شود، ایشان فرمود:
«قرائت قرآن نور چشم را زیاد می کند، همان گونه که بر بصیرت دل می افزاید.» [2]
3. ارزش تفکر
علامه قدر تفکر را می دانست و ذهنش را پرت نمی کرد تا در مسائل مختلف به تفنن بپردازد.
مهندس عبدالباقی می گوید:
«در کارهای علمی خود بیشتر فکر می کردند و مطالعه زیادی روی کتب مختلف نداشتند، بجز در مورد مراجعه به تاریخ و اسم و اختصاصات موجود و بدین جهت در کتابخانه شان خیلی کتاب انباشته نبود.» [3]
4. غواصی در علم
علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، کیفیت تفکر او را این چنین یادآور می شود:
«استاد متفکر و در تفکر عمیق بودند؛ هیچگاه از مطلبی به آسانی عبور نمی کردند و تا به عمق مطلب نمی رسیدند و اطراف و جوانب آن را کاوش نمی کردند دست بر نمی داشتند. در بسیاری از مواقع که یک سؤال بسیط و ساده ای از ایشان می شد که در یک مسأله فلسفی و یا تفسیری و یا روایی بود و می شد با چند کلمه، جواب فوری داده شود، و مطلب را پاسخ گفت؛ ایشان قدری ساکت می ماندند و پس از آن چنان اطراف و جوانب و احتمالات و مواضع رد و قبول را بررسی و بحث می کردند که حکم یک جلسه درسی را پیدا می کرد.»[4]
5. دانشمند آگاه
مرتضی مطهری، متفکر بلند آوازه ی حوزه و دانشگاه درباره او می نویسد:
«علامه طباطبایی سال ها از عمر خویش را صرف تحصیل و مطالعه و تدریس فلسفه کرده اند و از روی بصیرت به آراء و نظریات احاطه داشته اند و به علاوه روی عشق فطری و ذوق طبیعی افکار محققین اروپا را به خوبی نیز از نظر گذرانیده اند.»[5]
استاد مطهری جای دیگر علامه را این چنین به تصویر می کشد:
او بسیار مرد عظیم و جلیل القدری است، مردی است که صد سال دیگر باید بنشینند و آثار او را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند. [6]
6. نشانه کمال عقل
از دیگر شیفتگان علامه، آیت الله جوادی آملی است که چه زیبا می کاود چهره ی عقلی او را:
«از مشخصات بارز سیره ی فلسفی علامه (ره) زیاد اندیشیدن و قسمت مهم وقت را به تفکر پرداختن و کم سخن گفتن و سؤال را بدون دقت جواب ندادن و قبل از تأمل حرف نزدن بود که : اذا تم العقل نقص الکلام/ هرگاه عقل و خرد کامل شود، کلام و سخن کوتاه و گزیده می شود.» [7]
«لذا نه بی جا سخن می گفت و نه سخن بی جا داشت و نیز در بیان درسی و بنان تدوینی آن چنان گزیده گوی و پخته نویس بود که نشانه های رنج درون بینی به صورت گنج های گرانمایه در تمام ابعاد نقد و تحلیل فلسفی معظم له کاملا مشهود بود و هست، و هیچ گاه در ابطال آرای باطل دیگران و تزییف [8] نظرات ناصواب پیشینیان، ادب علمی را فراموش نمی کرد و عفت عقلی را نادیده نمی گرفت».
7. بهترین کارها
علامه طباطبایی در شب ۲۳ از ماه مبارک رمضان که از شب های قدر است، تفسیرالمیزان را به اتمام رساند و در پایان تفسیر گران قدرش به این مسأله اشاره کرده است.
حضرت علامه طباطبایی شب قدر را به بحث و تحقیق آیات قرآنی احیا می کرد و تفسیرش را در این شب فرخنده به پایان رسید. آری، این چنین باید بکار بود! و به شعر رسا و شیوای شمس الدین محمد بن محمود آملی، صاحب نفایس الفنون :
به هوس راست نیاید و به تمنی نشود کاندر این راه بسی خون جگر باید خورد
صاحب جواهر (قدس سره العزیز)، کتاب گرانقدر جواهرالکلام را در شب ۲۳ ماه مبارک رمضان به اتمام رساند؛ در مفاتیح محدث قم نقل شده است : «افضل اعمال در احیای شب قدر، مذاکره ی علم است. [9]
9. توسل؛ ای علی!
علامه طباطبایی به ساحت مقدس حضرت علی علیه السلام ارادت خاصی داشت و هنگامی که از تبریز به قصد ادامه تحصیل علوم اسلامی به جوار بارگاه مقدس آن امام مظلوم، یعنی نجف عزیمت کرد، در لحظه ی ورود خطاب به قبه و مرقد امیرالمؤ منین علیه السلام چنین گفت :
«ای علی علیه السلام من برای ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شده ام، ولی نمی دانم چه روشی را پیش گیرم و چه برنامه ای را انتخاب کنم؛ از شما می خواهم که در آن چه صلاح است، مرا راهنمایی کنید.» [10]
منبع:
1. مهندس عبدالباقی طباطبایی، جوانان امروز، شماره ی ۸۲۱، ص ۷.
2. خبرگزاری حوزه، شماره ی ۳۰
3. نور علم، شماره ی ۹، ص ۷۷.
4. مهرتابان، ص ۲۵ - ۲۶.
5. مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج اول، ص ۱۶.
6. مرتضی مطهری، حق و باطل، ص ۸۹.
7. آیت الله جوادی آملی، سیره ی فلسفی حضرت استاد، یادنامه ی استاد علامه طباطبایی، ص ۱۶۰.
8. بنان؛ سرانگشت. تزییف، ناسره داشتن، نادرست خواندن
9. استاد حسن زاده ی آملی، هزار و یک کلمه، ج ۱، کلمه ی ۱۵۸، ص ۲۹۷
10. مجله نور علم، شماره ۹، ص ۶۵