عالمة غیر معلّمه
امام سجاد علیه السلام: يا عَمَّةَ!…. أَنْتِ بِحَمْدِ اللهِ، عالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلِّمَةٍ، فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهِّمَةٌ(بحار الانوار، ج 45، ص 199)
عالمة غیر معلّمه از جمله لقب های حضرت زینب سلام الله علیها است که از طرف امام سجاد علیه السلام، پس از خطبه غرّا حضرت زینب سلام الله علیه به آن معظّمه داده شد.
? حضرت سجاد علیه السلام براساس تعارفات معمولی چنین لقبی را به کسی هر چند به عمۀ خود عطا نمی کند؛ بدون تردید، رمز و رازی در عالِم بودن حضرت زینب سلام الله علیها بدون معلّم و آگاه بودن ایشان بدون یاد دهنده و استاد نهفته است.
? حضرت زینب سلام الله علیها عالم و دانشمند است. تامّل در شخصیت آن حضرت و گذر بر فعالیت های علمی و فرهنگی ایشان، مراتب علمی آن بانو را روشن میکند:
?نقل خطبۀ فدک
حضرت زینب سلام الله علیها همان بانویی است که ابن عباس خطبه ی فدک حضرت فاطمه سلام الله علیها را از او روایت کرده است و در آغاز خطبه می گوید: ” این خطبه را عقیله ی ما زینب دختر علی علیه السلام برای ما روایت کرد.”
بر کسی پوشیده نیست که نقل چنین خطبه ای در سن پنج یا شش سالگی و حفظ کامل آن با آن همه بلاغت و جامعیت، نشانۀ کمال رشد، فهم، علم و دانایی اوست و می توان گفت که ایشان عطیۀ الهی بوده و ویژگی های خاصی داشته است.
? مجالس درس و تفسیر قرآن
از خصائص زینبیه نقل شده است که حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه مجلس درس برای زن ها تشکیل داد و برای آن ها قرآن را تفسیر می کرد و در یکی از روزها به تفسیر سورۀ «کهیعص» مشغول بود که امیر مومنان علیه السلام از در وارد شد و از دخترش پرسید «کهیعص» را تفسیر می کنی؟ عرض کرد: بلی، فدایت شوم. علی علیه السلام فرمود: ” ای نور دیده! این حروف رمزی است در مصیبت وارده بر شما عترت پیغمبر صلوات الله علیه و سپس سخنانی در این باره به حضرت زینب سلام الله علیها فرمود.
? نقل حدیث امّ ایمن
مصداق دیگری از کمالات علمی حضرت زینب سلام الله علیها که گویای فطانت و خوش حافظه بودن ایشان می باشد در حدیث معروفی به حدیث ام ایمن آشکار است.
این حدیث همان خبر فاجعۀ کربلا و شهادت برادر او حضرت امام حسین علیه السلام و به اسارت رفتن خاندانش می باشد که امّ ايمن که آن را از رسول خدا شنیده بود برای آن حضرت بازگو کرد.
حضرت زینب این حدیث را در اواخر عمر حضرت علی علیه السلام به آن حضرت عرض و درستی آن را دریافت کرد در حالی که سال ها از آن روز که این حدیث را شنیده بود می گذشت.
جالب توجه اینکه حضرتش این حدیث را سال ها بعد (11 عاشورای 61 هجری) برای حضرت سجاد علیه السلام نیز بیان کرد.
? نکته دیگری که از مطلب امام سجاد علیه السلام بر می آید این که آن بزرگوار این مراتب علمی را بدون شاگردی در محضر شخصی خاص به دست آورده است و معنای غیر معلمه و غیر مفهمه نمی تواند جز این باشد.
سخنان حضرت زینب سلام الله علیها در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام و خطبه ها و سخنرانی هایی که در فرصت های مختلف در برابر ستمکاران و طاغیان آن زمان و مردم ایراد فرموده است، نشان می دهد که علم، دانش و کمال آن بانوی بزرگوار اکتسابی و از راه تحصیل و تعلیم نبوده است بلکه عنایت الهی و جنبۀ خارق العاده ای داشته است.
بر این اساس، جدای از اصالت و ریشۀ خانوادگی و استفاده از نفس گرم رسول خدا صلوات الله علیه و استفاده از محضر پدر بزرگوار علیه السلام و هم نشینی با دو سیّد جوان اهل بهشت امام حسن و امام حسین علیهما السلام عنایات و تفضّلات الهی را بایستی در اندوخته های علمی و کمالات فرهنگی و معنوی زینب سلام الله علیها موثر دانست.
منابع
1. كتاب خصائص زينبيه سيّد نور الدين جزائرى
2. زينب كبرى علّامه سیّد محمد كاظم قزوينی
3. زينب، عقيله بنى هاشم از آقای هاشم رسولی
سید مرتضی
شهید سید مرتضی آوینی: خون دادن برای امام خمینی زیباست اما خون دل خوردن برای امام خامنه ای از آن زیباتر است.
محمدرضا اسلاملو کارگردان و مستندساز سینما و تلویزیون، خاطرهی اولین متن خوانی شهید سیدمرتضی آوینی را اینگونه بیان کرد؛
اوایل فعالیت، با توجه به حیایی که شهید آوینی داشت، متونی را که مینوشت مایل نبود خودش بخواند. اگر به مستندهای ساخته شده سری اول توجه کنید صدای شهید سیدمرتضی آوینی نیست، بلکه صدای دوبلورهای تلویزیونی است.
معمولاً بنده مستندهایی را که میساختم، متونش را خودم میخواندم. به یاد دارم یک روز سیدمرتضی به من گفت: دوست ندارم متون را به هر شخصی بدهم و بخواند، بیا و با توجه به تجربهای که داری متون این مستند را شما بخوان. من هم قبول کردم و با هم به محل ضبط نریشنها رفتیم. پشت میکروفون نشستم و شهید آوینی کنار صدابردار در اتاق فرمان به من گفت بخوان.
بسم الله الرحمن الرحیم گفتم و متن را میخواندم، اما صدابردار صدا را قطع میکرد و شهید آوینی میگفت اینطور نیست، دوباره بخوان. دوباره بسم الله میگفتم و متن را تکرار میکردم، چند بار شهید سیدمرتضی آوینی کار را قطع کرد و در نهایت وارد اتاق شد و گفت: متوجه نمیشوی، باید این طور بخوانی.
بنده به شهید آوینی گفتم: خواهش میکنم بیا و متن را خودت بخوان، این متن رو خودت نوشتهای و حس و حال متن را بهتر درک میکنی، تو اگر تا صبح به من بگویی بخوان من نمیتوانم آن چیزی را که تو میخواهی بگویم.
با هزار سلام و صلوات از او خواهش کردیم که اینقدر به ما ایراد نگیرد و این متن را خود سید بخواند. شهید آوینی با اصرار زیاد ما قبول کرد و پشت میکروفون نشست.
به اتاق فرمان رفتیم، بعد از اینکه شهید آوینی شروع به خواندن متن کرد، دیدیم واقعاً به متن مسلط است و چقدر زیبا میخواند.
همانطور که رهبر معظم انقلاب دربارهی ایشان فرمودند:” شهید سیدمرتضی آوینی فضاهایی را که در متون تعریف میکند، دیده و تجربه کرده بود.” اصلاً باید بگویم به همین دلیل من نمیتوانستم متنهای او را بخوانم، چون شهید آوینی آسمانی بود و من زمینی توان خواندن متنهای او را نداشتم.
خلاصه بعد از این ماجرا شهید آوینی متنهای مستندهایش را خودش میخواند و از آن روز به بعد در اتاق کارش محلی را برای ضبط نریشنها درست کرد و در همان جا متنهای مستندهایش را خودش میخواند.
دو سه روز قبل از شهادت سیدمرتضی بود که ما ایشان را دم درب حوزه هنری دیدیم، حالش خیلی گرفته بود، بعد از احوال پرسی سیدمرتضی گفت: از عدم تحرک خودم، از اینکه نمیتوانم خدمت کنم خسته شدهام، از دنیا بیزار شدهام. قصد دارم دوباره به جبهه بروم.
شهید آوینی برای فیلمبرداری راهی جبهه شد و بعد از سه روز خبر شهادت ایشان را به ما دادند.
منبع:
گفتگوی خبرگزاری تسنیم.
از بیداری مردم تا شهادت
صدام:”ما سید صدر را کشتیم تا یک خمینی دیگر در عراق پیدا نشود.”
از کارهاي شگفت انگيز آيت الله محمدباقر صدر برای بيداری مردم عراق و آماده کردن آن ها برای قيام برگزاری تفسير موضوعی قرآن بود. آن هم بعد از تعطيل کردن درس خارج فقه!
در حوزه علميه نجف کمتر ديده شده بود که يک مرجع تقليد، تفسير قرآن بگويد، آن هم به جای درس خارج فقه، که اين بيشتر مايه تعجب ديگران می شد. به طوری که برخی از شاگردان او، در اين باره از وی سوال کردند او جواب داد:
«برای من تدريس و تأليف و تحقيق، صورت حرفه و هدف در زندگی ندارد، بلکه ادای وظيفه شرعی به هر نحو ممکن، برای من از همه چيز مهم تر است. امروز در اين برهه از تاريخ اسلام و مسلمين، که انقلاب اسلامی ايران به رهبری امام خمينی پيروز شده و پوزه قدرت های شيطانی شرق و غرب را به خاک ماليده و امت اسلام را در سرتاسر دنيا بيدار کرده است، من وظيفه خود می دانم که با تفسير قرآن، افکار مردم مسلمان عراق را آگاه و آرمان های انقلابی اسلام را مطرح نمايم و با بيان مفاهيم شورآفرين، حماسي و اجتماعی قرآن کريم، دل ها را برای پيوستن به انقلاب اسلامي ايران آماده کنم…… از طرفی، درس خارج فقه و اصول، بيش از حد لازم در حوزه گفته می شود، اما جای تفسير قرآن سخت خالي است!»
درس تفسير قرآن جنب و جوشی در ميان توده مردم به وجود آورده بود. حکومت صدام از اين پديده خجسته اسلامی، به وحشت افتاد و برای جلوگيری از هر گونه تحرک، در يک حمله همه جانبه همه نمايندگان آيت الله صدر را در تمام شهرهای کشور دستگير و زندانی کرد. شهيد صدر روز 16 رجب 1399 ه.ق را روز اعتراض و اظهار انزجار از اعمال ظالمانه رژيم اعلام کرد.
در ۱۷ خرداد ۱۳۵۸ شمسی سید محمدباقر صدر به فرمان صدام حسین، حاکم وقت عراق، دستگیر شد. بنتالهدی هنگام دستگیری برادرش، تا خیابان اصلی خانهشان جلو آمد و تصمیم گرفت تا برادر را همراهی کند، اما گماشتگان بعثی اجازه این کار را ندادند و وی در همان مکان فریاد برآورد و سخنرانی شگفتانگیزی ایراد نمود. سپس، رو به برادر کرد و گفت: «من برنمیگردم و میخواهم مانند حضرت زینب سلام الله علیها که برادرش حسین علیه السلام را همراهی کرد، همراه تو باشم.»
پس از انتقال برادر با تکبیرهای بلند، فریاد میزد:
«شما از چه میترسید، از یک مشت کتاب و مقاله، شما از بیداری مردم مسلمان میترسید، ولی بدانید مردم بیدار شدهاند.»
به دنبال آن، به حرم امام علی علیه السلام رفت و شبانه در آنجا سخنرانی کرد و مردم را به گریه واداشت. فردا و فرداهای دیگر هر روز به آنجا میرفت و سخنرانی میداشت.
سرانجام، حرکتهای روشنگرانه بنتالهدی، برادر را از زندان آزاد کرد، اما دیگر بار در ۱۷ فروردین ۱۳۵۹، حکومت بعثی عراق، بنتالهدی را، یک روز پس از بازداشت برادرش آیتالله صدر، دستگیر نمود و آنان را به سختی شکنجه داد. همواره در جمع زنان میگفت:«اسلام غریب است و دلسوز کم دارد.» و با همه وجود در راه خود تا پای جان پیش رفت.
برزان ابراهیم، برادر ناتنی صدام حسین، از آیتالله صدر خواسته بود تنها چند کلمه بر ضد امام خمینی و انقلاب اسلامی بنویسد که آیتالله صدر نپذیرفت و صدام او و بنتالهدی صدر، را در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ (۲۲ جمادیالاول ۱۴۰۰)، سه روز پس از آخرین دستگیری، به گونه دردناکی به قتل رساند. پیکر وی در قبرستان وادیالسلام شهر نجف در مقبره خانوادگی خاندان صدر به خاک سپرده شد.
پس از آنکه صدام، بنت الهدی را به قتل رساند، بعضی به او گفته بودند: چرا خواهر صدر را به قتل رساندی؟ او در پاسخ گفته بود:«من قضیه حسین را تکرار نمیکنم. زینب بعد از برادرش، زنده ماند و یزید و آلامیه را رسوا کرد»
فیلم مصاحبه خواهر شهید صدر:
پیشرفت امور دینی و معنوی پس از ظهور
امام علی علیه السلام: آنچه از کتاب و سنت مرده است، زنده میکند. [1]
یکی از اهدافی که همه ائمه معصومین علیهم السلام به دنبال آن بودند، استقرار نظام اسلامی و حاکمیت دین مبین اسلام در سرتاسر جامعه بود، همانطور هم هدف اصلی ظهور، که خود حضرت مهدی علیه السلام آن را دنبال میکنند حاکمیت و شناخته شدن خدا در جامعه است. در راستای همین هدف، طبق روایات معصومین علیهم السلام در جهان پس از ظهور، پیشرفت و گسترش امور دینی و معنوی با آموزه های مختلفی همراه است که به چند مورد از آن ها به اختصار می پردازیم؛
۱. آموزش قرآن
امام علی علیه السلام می فرماید: «گویا شیعیانم را می بینم که در مسجد کوفه، گرد آمده اند و با برپایی چادر هایی، مردم را به همان ترتیبی که قرآن فرود آمده بود، آموزش می دهند». [2]
حضرت مهدی علیه السلام که داناترین کس به علوم مورد نیاز بشری است، هر چه را که مصلحت بداند، به مردم خواهد آموخت که از جمله آنها قرآن و معارف رسول گرامی اسلام است.
پیشوای پنجم به جابر جعفی فرمود:
«إِنَّ الْعِلْمَ بِکتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ(ص) یَنْبُتُ فِی قَلْبِ مَهْدِینا کمَا ینْبُتُ الزَّرْعُ عَنْ أَحْسَنِ نَبَاتِهِ فَمَنْ بَقِیِ مِنْکمْ حَتَّی یلْقَاهُ فَلْیقُلْ حِینَ یرَاهُ…؛ علم به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در دل مهدی ما عجل الله تعالی فرجه الشریف ریشه می دواند؛ آن چنان که گیاه در دل زمین ها ریشه می دواند. هرکس در آن عصر او را ملاقات کند، این گونه به او سلام و تحیت بگوید: «السَّلَامُ عَلَیکمْ یا أَهْلَ بَیتِ الرَّحْمَةِ وَ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَة».[3]
۲. فراگیری حکمت
امام محمدباقر علیه السلام می فرماید: «تُؤْتَوْنَ الْحِکمَةَ فِی زَمَانِهِ حَتَّی إِنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِی فِی بَیتِهَا بِکتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص)؛ در روزگار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به اندازه ای به شما حکمت و فهم داده می شود که یک زن در خانه اش، بر طبق کتاب خدا و سنت پیامبر قضاوت (رفتار) می کند». نیز فرمود: «در زمان او به شما حکمت داده می شود» [4]
۳.توجه به عبادت
امام علی علیه السلام فرمود: «مردم در روزگار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به عبادت و دین روی می آورند و نماز را به جماعت برگزار می کنند». [5]
۴. رشد اخلاق و صفات پسندیده و از بین رفتن رذایل و صفات ناپسند
امام علی علیه السلام می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند کینه های بندگان نسبت به هم از دلهایشان زدوده می شود» و در روایتی امام محمدباقر علیه السلام فرمود: «هنگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می گذارد و اخلاقشان را به کمال می رساند». [6]
در آن زمان سطح معلومات مردم به درجهای از رشد و کمال میرسد که تمام اعضای خانواده ها از آن برخوردار می شوند. معارف اسلامی و تعلیم احکام و مسائل دینی همه جا را فرامیگیرد.
۵. تعلیم از طریق عمل
کارآمدترین روش در تعلیم و تربیت انسانها، عامل بودن مربی به گفته های خود است. اساساً رمز توفیق انبیا و امامان معصوم، در امر تبلیغ دین، شیوه رفتاری آن بزرگواران است. رفتار و حرکات حضرت حجت علیه السلام نیز در آن دوران که در معرض دید عموم قرار خواهد داشت، بالاترین آموزش و تعلیم عملی معارف قرآن و اهل البیت علیهم السلام شمار میرود؛ زیرا وجود امام علیه السلام جلوه تمام عیار برنامهها و دستورهای الهی است.
امام رضا علیه السلام در مورد ویژگی های امام زمان علیه السلام می فرماید:
«امام داناترین، حکیم ترین، پارساترین، حلیم ترین، شجاعترین، بخشندهترین مردم است. او برای مردم از خودشان سزاوارتر، از پدر و مادرشان مهربانتر، و در برابر خداوند از همه متواضعتر است. آنچه به مردم فرمان می دهد، خود بیش از دیگران به آن عمل میکند، و آنچه را که مردم را از آن نهی کند، خود بیش از همگان از آن میپرهیزد».[7]
امیدواریم همه ما در این ایام مبارک ماه شعبان، با عمل به روایات گرانسنگ اهل بیت علیهم السلام، تلاش کنیم تا زمینه ساز خوبی برای ظهور باشیم و بتوانیم زمان ظهور را نزدیک کنیم.
منابع:
1. نهج البلاغه، خطبه 138.
2. بحارالانوار، ج52، 364.
3. کمال الدین، ج2، ص 653 - بحارالانوار، ج51، ص36.
4. بحار الانوار، ج52، ص352.
5. عقد الدرر، ص159.
6. بحار الانوار، ج52، ص336.
7. من لایحضره الفقیه، ج4، ص 419.
به رنگ رسول الله(ص)
اوج كمال تو را در قامت سروگون و خُلق رسول گونهات باید جست. آنگاه كه بین «صورت» و «سیرت» و زیبایی «جسم» و «روح» جمع كردی، و جوانی شدی در حد كمال.
تاریخ، تو را مانندترین جوان به اشرف مخلوقات میداند و به خلق و خوی احمدی، نزدیک ترین و آنگاه كه صحیفه عاشورا ورق میخورد، و آخرین گفتوگوی تو با پدر مرور میشود، تنها تو را مییابیم كه آتش اشتیاق پدر به دیدار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در آن سالهای جانگداز فراق پیامبر، فرو مینشاندی و همین افتخار، تو را بس كه پدر، تنها تو را شبیهترین مردم به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دانست، و فقط دیدار جمال تو را مایه فرونشاندن عطش اشتیاق خویش به دیدار جدش حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم، معرفی كرد؛ و این است اعتراف پدر به بزرگيِ پسر جوان: «غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً و خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسولِكَ (صلی الله علیه و آله و سلم) و كُنّا اِذَا اشْتَقْنا الی نَبيّكَ نَظَرْنا اِلَيْه؛ جوانی است كه از لحاظ اندام و اخلاق و گفتار، از همه مردم به رسول تو شبیه تر است و هر گاه ما مشتاق دیدار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میشدیم به او مینگریستیم».[1]
حضرت علیاكبر علیه السلام، فرزند امام حسین علیه السلام، شجاعترین جوانان بنیهاشم بوده است. مادرش لیلا دختر ابی مُرَّة بن مسعود ثقفی است. ایشان در حدود سال 34هـ .ق، در اواخر خلافت عثمان بن عفان، در مدینه متولد شد. [2]
ابوالفرج اصفهانی نقل كرده است كه روزی معاویه از اطرافیان پرسید: سزاوارترینِ مردم به خلافت چه كسی است؟ گفتند: شما. گفت: نه، سزاوارترینِ مردم به خلافت، علی بن الحسین(علیاكبر) است كه جدش رسول خداست، و در او شجاعت بنیهاشم و سخاوت بنیامیه و امتیازات ثقیف با هم گردآمده است.[3]
علیاكبر علیه السلام «ناز» جوانی را با «نیاز» به پروردگار همراه كرد و بدینگونه صورت زیبا را با سیرت دلربا در آمیخت. او خداوندگار ادب بود، و شور و طراوت جوانی، هرگز وی را از دایره ادب، به ویژه در برابر پدر، خارج نكرد.
این آموزگار جوان، رمز مانایی و جاودانگی را به جوانان آموخت: حق محوری، ادب و فروتنی.
ادبش در برابر پدر، تنها به دلیل روابط عاطفی نبود؛ بلكه پدر را امام و مقتدای خویش میدانست. پدر نیز فقط بدان سبب كه علی فرزند او بود، بدو عشق نمیورزید؛ بلكه او را جوانی نجیب، پاک دامن و پرهیزكار میدید و از این رو، او را گرامی میداشت. گرچه هیچ پدری نمیتواند حسین علیه السلام باشد، و هیچ جوانی علیاكبر علیه السلام؛ راه حسینی بودن و علیاكبر گونه بودن، به روی همه پدران و پسران باز است.
منابع:
1. سید بن طاوس ، لهوف ، ص 130.
2. جمعی از نویسندگان ، دائره المعارف تشیع ، ج 11 ، ص 418 .
3. سید مصطفی حسینی دشتی ، معارف و معاریف ، ج 4 ، ص 233 ، 319 .
[برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی سبتین علیهما السلام]