شکوفایی علم و دانش در جهان پس از ظهور
انقلاب جهانی امام زمان علیه السلام دارای ابعاد مختلفی از جمله؛ سیاسی، اجتماعی و نظامی است و بنابر روایات، تحولات فرهنگی مهمترین بُعد آن هاست که در افراد و جامعه رخ خواهد داد. یکی از دستاوردهای عصر ظهور، با توجه به روایات شکوفایی علم و دانش است.
علم در آن زمان به میزانی از پیشرفت میرسد که طبق روایت امام باقر علیهالسلام:”در روزگار آن حضرت زنان در خانههایشان به طریق کتاب خدا و سنت پیامبر صلّیاللهعلیهوآله قضاوت میکند.[1]
امام صادق علیه السلام می فرماید: «دانش، بیست و هفت حرف است و همه آن چه پیامبران آورده اند، تنها دو حرف از آن است و مردم تا کنون جز با آن دو حرف با حرف های دیگر آشنایی ندارند. هنگامی که قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون می آورد و بین مردم نشر و گسترش دهد و آن دو حرف را نیز ضمیمه کند و مجموع بیست و هفت حرف را میان مردم گسترش می دهد.»[2]
این روایت و روایات هم خانواده اش نمیگویند همه مردم فوری، بیست و هفت حرف علم را یاد میگیرند. بلکه میگوید؛ حضرت حجت عجل الله فرجه الشریف، بقیه حروف علم را در میآورد و بین مردم گسترش میدهند.
به این معنا که آن حضرت بیست و هفت حرف علم را برای یادگیری مردم به عرصه ظهور میرساند و سفره علم را در این حد میگستراند.
?آیا هر کسی بیست و هفت حرف را یاد میگیرد و به مرتبه بالای علمی میرسد؟
این بستگی به تلاش و کوشش افراد دارد و به یقین تعدادی به مرتبه بالایی که ذکر شد میرسند ولی چه بسیارند که از نظر علمی در آن زمان نیز فقیرند و خواصی که به مرتبه بالای علمی رسیدهاند، حلقههای علمی و کلاسهای دانش اندوزی را تشکیل میدهند و بر دانش دیگران میافزایند و کسانی که طالب علمند در کلاس آنها شرکت میکنند. از اینرو در روایت آمده است که امام صادق علیهالسلام میفرماید: گویا میبینیم که شیعیان علی علیه السلام قرآنها را در دست دارند و مردم را آموزش میدهند. [3][4]
و در روایتی دیگر اصبغ بن نباته میگوید: از علی علیهالسلام شنیدم که میفرمود: «گویا عجم (نژاد غیر عرب) را میبینم که چادرهایشان را در مسجد کوفه برافراشته شده است و به مردم قرآن میآموزند؛ به همان گونه که فرود آمده است.»[5]
بنابراین گرچه حضرت با ظهورشان مکان یادگیری بیست و هفت حرف علم را فراهم میکند ولی در همان عصر هم چه بسیارند که به قله علمی مذکور نمیرسند و رسیدن به قله علمی نیازمند تلاش آن هاست. عیناً همانند مرتبه بالای تقوایی که هر کس میتواند با تلاش و کوشش آن را به دست آورد، ولی در عمل همه مردم چنین توفیقی را ندارند. پس همان طور که رسیدن به قله تقوا نیازمند مجاهدت است، رسیدن به درجه بیست و هفتم علم نیز نیاز به تلاش و پیگیری دارد.
توجه به این نکته نیز لازم است که علم دارای مراتبی است و مرتبه آخر علم از آن خداست و پیامبر مکرم اسلام و امامان معصوم علیهم السلام نیز مرتبهای از علم را دارا هستند و نه پیامبران قدرت و این ظرفیت را دارا هستند که به محدوده علم الهی که اختصاص به او دارد، وارد شوند و بر معلومات خود بیفزایند و نه همه مردم این شایستگی و ظرفیت را دارند که علمشان را به درجه علم معصومان علیهم السلام برسانند. بنابراین اگر ما نمیتوانیم در حد معصومان علیهم السلام، عالِم شویم، از باب راکد بودن علم نیست بلکه از بی ظرفیتی ماست.
اگر کمالِ دانش بشرِ غیر معصوم در بیست و هفت حرف باشد و در زمان ظهور آن امام معصوم همه مردم با جِد و جهدشان و با کمک گرفتن از امامانِ خود، این مرتبه از کمال علمی که برای او تعیین شده است را به دست آوردند، چه اشکال دارد در همان مرتبه که به عنوان مثال، بالاترین مرتبه کمال است باقی بمانند و یا چنین دانشی به تکالیف شرعی خویش بپردازند و در بُعدهای دیگری قدم بردارند و به یقین با چنین دانشی و بینشی زندگی کردن و قرآن خواندن صفای دیگر و ثواب دیگری را می طلبد.
منابع:
1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۲.
2. همان، ص۳۳۶.
3. همان، ص۳۶۴.
4. محمد بن ابراهیم نعمانی، غیبت نُعمانی، ص۳۱۸.