خرمشهر تمام ایران بود
تقریبا ۴۰ سال گذشته… از آزاد سازی شهری که کل ایران بود… آری خرمشهر کل ایران بود. آزادی شهری که مردمش ۸ سال تا پای جان ایستادگی کردند، زن و مرد، پیر و جوان، همه مثل هم، لباس های خاکی، چهره هایی خسته وغبارآلود اما با چشمانی هوشیار و گوش به فرمان ولایت.
هر یک به کاری مشغول بود، عده ای در حال ساخت کوکتل مولوتف، عده ای مجروحان را پانسمان می کردند، نوجوانان و جوانان تمرین رزم میکردند و آن که کاری نمیتوانست انجام دهد در حال عبادت و دعا برای آزادی شهری که در چنگال بعثی ها افتاده بود.
بعثی ها از عبادت چه میدانستند، بعثی ها جز قتل و غارت و تجاوز چه می دانستند؟
نقاشی های کودکان دیگر سرسبزی زمین، آبی آسمان و زردی خورشید نداشت، هرچه بود سرخی خون بود بر چهره ها، بر سربند های رزمندگان، بر دیوارهای شهر، دیگر حتی آسمان هم سرخ بود، دل پدر و مادرها هم از غم شهادت میوه های دلشان خون آلود شده بود.
هشت سال سرخی آسمان این کشور طول کشید، هشت سال صدای پوتین های بعثی ها لرزه بر اندام مردم انداخت. تا روز سوم خرداد سال ۶۱، سکوت شکست و تمام دنیا خبری را شنید که به فرموده سید علی خامنه ای (مدظله العالی)؛ تا یکی دو روز خبرگزاری های دنیا حاضر نبودند این خبر را پخش کنند و با چشم تردید به آن نگاه می کردند[1]، “خرمشهر را خدا آزاد کرد“، اما چه حیف که بزرگ مردان سرزمینم نبودند، دیگر محمد جهان آرا نبود که این پیروزی را با مردمانش جشن بگیرند.
و چه زیبا رهبر کبیر انقلاب اسلامی(رحمه الله علیه) فرمود: خوزستان دِین خود را به اسلام ادا کرد.
1. رهبر انقلاب، ۱۳۸۱/۳/۱
#به_قلم_خودم
فرمان بسیج
حدود یک ماه پس از تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان انقلابی، امام خمینی (ره) دستور تشکیل بسیج مستضعفین را صادر کرد. امام آذرماه سال 58 در سخنانی فرمودند کشوری که 20 میلیون جوان دارد، 20 میلیون تفنگدار هم باید داشته باشد.
بسیج توانست در دهه اول انقلاب نقش مهمی در مقابله با گروهکهای ضدانقلاب و دشمن بعثی ایفا کند. در دهههای بعد نیز بسیج علاوه بر حوزههای نظامی و امنیتی، در حوزههای اجتماعی و فرهنگی هم نقشآفرین شد.
۱. بسیج علاوه بر سپاه
پس از تسخیر لانه جاسوسی تهدیدات آمریکا علیه انقلاب اسلامی آشکارتر شد. ناوگان آمریکا در خلیج فارس آرایش جنگی به خود گرفت و خطر حمله آمریکا به ایران جدی شد.
امام خمینی آذر ماه سال 58 در سخنانی در جمع اعضای سپاه خطر حمله آمریکا را جدی دانست و دستور تشکیل بسیج مستضعفین را صادر کرد.
ارتش آن روزها وضعیت چندان مناسبی نداشت و بخش عمدهای از ارتشیها در غرب کشور درگیر غائله کردستان و مقابله با کومله و دموکرات بودند.
سپاه هم اگرچه 7 ماه پیش از آن تشکیل شده بود، اما این نهاد بخش کوچکی از مردم را سازماندهی میکرد و وضعیت نیمه بروکراسی بر آن حاکم بود، از این رو امام دستور تشکیل بسیج را داد تا تمامی مردم در آن نقش داشته باشند و خارج از ساختارهای اداری به فعالیت بپردازند.
۲. سنگرها و مساجد
امام علاوه بر ارائه ایده بسیج، برای اجرایی کردن آن ایده هم راهکارهایی مطرح ساخت. مهمترین راهکار امام، جذب نیروهای مردمی برای عضویت در بسیج از طریق مساجد بود. این طرح امام، بسیاری از کارکردهای مساجد را هم احیا کرد.
این طرح امام، کارکرد دو سویه داشت. با این طرح، مساجد به مراکز فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تبدیل شد و افراد رزمنده در این مراکز تجمع و تجهیز و برای اعزام به جبههها آماده شدند. از این رو ایشان فرمودند: «مساجد سنگر هستند، سنگرها را پُر کنید.»
۳.حفظ حیات بسیج
پس از پایان جنگ تحمیلی برخی مطرح میکردند که دیگر نیازی به بسیج نیست، اما امام خمینی در پیامی تاکید کردند که بسیج باید مانند گذشته و با قدرت و اطمینان خاطر به کار خود ادامه دهد.
ایشان همچنین در آن پیام دستور به تشکیل بسیج دانشجو و طلبه دادند و رویکردهای جدیدی را برای بسیج متصور شدند.
امام وظیفه بسیجیان در ادامه انقلاب اسلامی هم را اینگونه تشریح کردند: «باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است؛ چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست. باید هستههای مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد.»
امام خمینی از ابتدای شکلگیری بسیج تا پایان جنگ نیز در موقعیتهای مختلف، کارکردهای دیگری را هم برای بسیج تعریف کردند که یکی از آنان سازندگی ایران است.
حُسنِ یوسف❤
روزی جلوی آینه ایستاده بود و به دندانهایش مینگریست. مرا صدا زد و گفت: “بیا دندانهای مرا ببین!” گفتم: «”حالا چه وقت مزاح است.” گفت: “بیا رفتم و دندانهایش را دیدم. گفت: “شکل آنها را خوب به خاطر بسپار.” از حرفش تعجب کردم و گفتم: “چرا؟” گفت: “جنگ است دیگر، اگر یک وقت اتفاقی افتاد، شاید مجبور شوید از روی دندانهایم مرا شناسایی کنید چون دندان عضو سختی است و آسیب کمتری میبیند.» باز هم با تعجب نگاهش کردم. آن روز گذشت. وقتی پیکر متلاشی شده و سوخته آنان را از لای آهن پارههای هواپیما بیرون کشیدند، دندانها تنها عضو آشنای آن قامت رشید بود.
شهید سرلشکر یوسف کلاهدوز قوچانی
فصلالخطابی که حصر آبادان را شکست
14 آبان 1359 امام خمینی (رحمه الله علیه) در پیامی فرمودند که من منتظرم این حصر آبادان از بین برود و هشدار میدهم به پاسداران، قوای انتظامی و فرماندهان قوای انتظامی که باید این حصر شکسته شود؛ مسامحه نشود در آن. حتماً باید شکسته بشود. فکر این نباشد که ما اگر این ها هم آمدند، بیرونشان می کنیم. اگر اینها آمدند خسارات بر ما وارد می کنند. نگذارند این ها بیایند در آبادان وارد بشوند.
امام در این مدت جنگ و دستور به فرماندهان نظامی برای اولین بار صحبت خود را با «باید» شروع کرده بودند که این ادبیات خاص امام، نشان از اهمیت شکست حصر آبادان داشت. البته با سقوط آبادان، همواره یافتن راهی برای آزادسازی این شهر استراتژیک در دستور کار فرماندهان نظامی قرار داشت تا اینکه در آغازین ماههای 1360 شهید یوسف کلاهدوز، قائم مقام وقت فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طرح شکست حصر آبادان را که توسط شهید حسن باقری طراحی شده بود به شورای عالی دفاع ارائه کرد. پس از گفت و نظرهای زیاد، نهایتاً طرح مشروط به هماهنگی با« لشکر 77 » به تصویب رسید و این چنین در پی دستور امام خمینی (رحمه الله علیه) یکی از چهار عملیات بزرگ تاریخ دفاع مقدس شکل گرفت.
در عملیات شکست حصر آبادان ( ثامنالائمه) ۱۶ گردان از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳ گردان از ارتش و یک گردان از ژاندارمری با رمز نصر من الله و فتح قریب به پیکار با حدود ۳۰ گردان عراق رفتند که تا ساعت ۱۴ ضمن شکستن حصر آبادان، دو جاده مهم آبادان به اهواز و آبادان به ماهشهر را آزاد کردند.
آقازاده واقعی در جبهه
در عملیات بدر در اسفندماه سال 1363 سید مصطفی خامنهای فرزند رئیسجمهور وقت و رهبر کنونی انقلاب اسلامی شرکت داشتهاند که بهواسطه مفقود شدن ایشان برای مدتی در زمان عملیات، نگرانیهایی بین برخی از مسؤولان نظام ایجادشده بود که بعداً این نگرانیها در 28 اسفند 1363 برطرف میشود و ایشان سالم به منزل بازمیگردد. در خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی دراینباره آمده است:
سهشنبه 28 اسفند 1363
«اول وقت خبر دادند که یک موشک دیگر به مناطق نظامی و حساس و استراتژیک بغداد زدهشده. احمد آقا (سید احمد خمینی، فرزند امام) تلفنی گفت خبرگزاریهای خارجی گفتهاند که موشک امروز به مرکز صنعتی و نفتی الدوره در بغداد اصابت کرده است؛ گفت که مصطفی فرزند آقای آیتالله خامنهای که در جبهه بوده اطلاعی از ایشان در دست نیست… بالاخره معلوم شد که مصطفی سالم است و به تهران برگشت.»
حضور فرزند ارشد رئیسجمهور در عملیات نظامی بدر بهصورت یک نیروی رزمی عادی و احتمال مفقودالاثر شدن ایشان در آن زمان نشان از آن دارد که رهبران نظام جمهوری اسلامی از جان خود و فرزندانشان برای حفاظت از این نظام و تحکیم اسلام ناب محمدی صلیالله علیه و آله و سلم گذشته بودهاند.
منبع:
به سوی سرنوشت، صفحه 367