شبهه رمضانی
? شبهه: اگر نماز قضا دارید، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: هر که نماز قضا بر ذمهاش باشد. قبل از ظهر جمعه آخر ماه رمضان چهار رکعت نماز بخواند. به ۲ سلام. در هر رکعت بعد از حمد یک مرتبه آیةالکرسی و ۱۵ مرتبه سوره کوثر. این نماز، ثواب ۲۰۰ سال نماز قضا را کفایت میکند و روایت دیگر از آن حضرت ثواب ۴۰۰ سال و روایت از امیرالمؤمنین ۶۰۰ سال و از حضرت رسول صل الله علیه و آله سوال کردند مردم آخرالزمان بیش از ۱۰۰ سال عمر نمیکنند. حضرت رسول صل الله علیه و آله فرمود: نماز قضاهای پدر و مادر و قربای او را کفایت میکند و بعد از نماز این دعا را بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
یا سامِعَ الصَّوتِ یا جامِعَ الفوَتْ یا مُحْیَ الْعِظام بَعْدَ الْمَوتْ صَلِّ عَلی مُحمَّد و آل مُحمَّد وَاجْعَل لی فَرَجالی وَمَخْرَجاً مِمّا اَنَا فیهِ اِنَّکَ تَعْلَمَ وَاَنْتَ تَقْدِرَ وَلا اَقدِر وَاَنْتَ عَلّامُ الْغُیوب یا واهِبَ العْطَا یا غافرَ الْخطا یا یاسُبّوُح یا قُدّوُس یا رَبَّ الْمَلائَکَةِ وَالرّوح رَبِ غْفِرْ وَرْجَمْ وَتَجاوَرزْعَمّا تَعَلَمْ اِنَّکَ اَنْتَ العَلِیُّ الَاعْظَمْ یا ساتِرَ الْغُیوُب یا کاشِفَ الکُروُب یا غافِرَ الذَنُوبَ یا ذَالْجَلالِ وَالِاکْرام برحمتک با ارحم الراحمین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
در مورد صحت یا سقم این حدیث باید گفت؛
اولاً: طبق جستوجویی که در منابع معتبر روایی شیعه بوده، این روایت را یافته نشد.
ثانیاً: بر فرض وجود چنین روایتی مفاد آن با سایر روایات قطعی و معتبر در تعارض است. زیرا روایات متعددی دلالت بر «وجوب قضاء ما فات کما فات» [1] دارد؛ یعنی قضاء نمازی که فوت شده و از دست رفته، باید همان گونه که از دست رفته باشد. اگر ۲ رکعت بود ۲ رکعت، اگر شکسته بوده شکسته و …. بنابراین هیچ چیزی، جز به جا آوردن نمازهای قضا شده نمیتواند جایگزین آن شود.
نکته؛ بر فرض صحت سند، منظور این است که ثواب نمازهای قضا را دارد، نه این که جای آن را پر کند. مثل اینکه درباره برخی کارها گفته شده ثواب حج را دارد. معنای آن این نیست که اگر مستطیع هست، نیازی به حج رفتن نیست.
بنابراین به نظر میرسد این شبهه به منظور تخریب باورها و ادا نشدن تکالیف مکلفان منتشر شده است. در واقع برای متزلزل کردن اعتقاد مردم نسبت به فریضه نماز است و افرادی با جعل و انتشار این نوع مطالب درصدد هستند که از ارزش و اعتبار این امر مهم دینی بکاهند تا این امر در ذهن مردم نهادینه شود که اگر نماز نخواندی مهم نیست؛ چرا که در اوقاتی مخصوصی میتوان همه آن را یک جا بجا آورد و جبران کرد!
پ.ن:
۱ـ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، سال ۱۴۰۹ هـ.ق، ج۸، ص ۲۶۸.
مهدویت در اندیشه امام حسن علیه السلام
امام حسن علیه السلام در خلال تبیین علت معاهده با معاویه، خبر از آیندهای دادند که طی آن، مردی از اهلبیت علیهمالسلام خروج میکند و هر چیز را در جایگاه خود قرار میدهد.
مهدویت از اساسیترین آموزههای دین مبین اسلام شمرده میشود. هر یک از معصومین علیهمالسلام، از رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفته تا ائمه اطهار علیهمالسلام، نسبت به تبیین آن اهتمام ویژهای داشتند به گونهای که احادیث مربوط به مهدویت، آخرالزمان و ظهور بیشترین حجم از روایات را به خود اختصاص داد؛ بخشی از این روایات در توضیح و تفسیر آیات قرآن طرح شد که با عنوان «آیاتالمهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف» شناخته میشوند و بخشی نیز به مناسبتهای سیاسی و اجتماعی بیان شد.
از جمله آن که امام حسن مجتبی علیه السلام در مقطعی که با معاویه معاهدهای منعقد کردند، به تبیین آیندۀ اسلام از جمله تسلط حکومت فاسقان و ظالمان پرداختند و بعد خبر از آیندهای دادند که طی آن، مردی از اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام خروج میکند و هر چیز را در جایگاه خود قرار میدهد. در یکی از این روایات، وقتی مسلمانان مقدسمآب به امام حسن علیه السلام هجمه آوردند تا ایشان را نسبت به معاهدهشان با معاویه توبیخ کنند، حضرت به ماجرای پوشیده بودن حکمت کارهای خضر بر موسای نبی علیه السلام اشاره کرده، فرمود:
آیا نشنیدهاى هنگامى که حضرت خضر کشتى را سوراخ کرد و آن کودک را کشت و آن دیوار را تعمیر کرد، حضرت موسى به علت اینکه حکمت آنها را نمیدانست نپسندید و بر او اعتراض کرد، در حالی که نزد خداوند دارای حکمت و صواب بود و بعد فرمود:
هر یک از ما ائمه سازش با سلطان زمانش را به گردن میگیرد، جز قائم ما که عیسی روح الله پشت سر او نماز میگزارد و خداوند، ولادت او را از مردم پوشیده میدارد و خود وی از نظرها پنهان خواهد شد تا چون ظهور کند بیعت هیچکس در گردن وی نماند؛ أَمَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا یَقَعُ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ عج الَّذِی یُصَلِّی خَلْفَهُ رُوحُ اللَّهِ عِیسَى بْنُ مَرْیَمَ علیه السلام فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُخْفِی وِلَادَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ.
امام حسن علیه السلام در روایتی دیگر ضمن اشاره به تبعات حکومت معاویه و امویان فرمود: “…حق در حکومت او کهنه و باطل پدیدار و آشکار میشود. هرکه برای احقاق حق با او مخالفت کند، کشته شود و هرکه بر باطل با او همکاری میکند، پاداش میگیرد و همینگونه خواهد بود (یعنی روال عادی دنیا میشود) تا در نهایت خداوند در آخرالزمان مردی را مبعوث میکند.“
و بعد به برخی ویژگیهای رفتاری امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و ثمرات ظهورشان اشاره کرده، فرمود:
?️او مردم را از فتنه و بلا و نادانی نجات دهد؛ کَلَبٍ مِنَ الدَّهْر وَ جَهْلٍ مِنَ النَّاسِ
?️ خداوند او را با ملائک تأیید و یاری دهد و یارانش را حفظ کند و او را با آیاتش حفظ کند. یُؤَیِّدُهُ اللَّهُ بِمَلَائِکَتِهِ وَ یَعْصِمُ أَنْصَارَهُ وَ یَنْصُرُهُ بِآیَاتِهِ
?️ او را بر اهل زمین پیروز کند و همه به رضایت یا کراهت مطیع او شوند. وَ یُظْهِرُهُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ حَتَّى یَدِینُوا طَوْعاً وَ کَرْهاً (اشاره به 83 آلعمران)
?️زمین را از عدل و نور و برهان [و هدایت] پر میکند و تمام اهل زمین تسلیم او میشوند و کافری باقی نمیماند، جز آنکه به او ایمان میآورد و شخص بدسرشت و ناپاک یافت نخواهد شد، جز آنکه صالح و پرهیزگار میشوند. وَ یُظْهِرُهُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ حَتَّى یَدِینُوا طَوْعاً وَ کَرْهاً یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ نُوراً وَ بُرْهَاناً یَدِینُ لَهُ عَرْضُ الْبِلَادِ وَ طُولُهَا لَا یَبْقَى کَافِرٌ إِلَّا آمَنَ بِهِ وَ لَا طَالِحٌ إِلَّا صَلَحَ.
?️درندگان در حکومت او در آرامش هستند، و زمین، نباتات خود را ظاهر و آسمان برکاتش را نازل میکند و گنجها برای او آشکار شوند؛ وَ لَا طَالِحٌ إِلَّا صَلَحَ وَ تَصْطَلِحُ فِی مُلْکِهِ السِّبَاعُ وَ تُخْرِجُ الْأَرْضُ نَبْتَهَا وَ تُنْزِلُ السَّمَاءُ بَرَکَتَهَا وَ تَظْهَرُ لَهُ الْکُنُوزُ
?️و چهل سال بر شرق و غرب جهان حکومت خواهد کرد، خوشا به حال کسی که او را در آن روزها درک کند و سخنانش را بشنود؛ یَمْلِکُ مَا بَیْنَ الْخَافِقَیْنِ أَرْبَعِینَ عَاماً؛ فَطُوبَى لِمَنْ أَدْرَکَ أَیَّامَهُ وَ سَمِعَ کَلَامَهُ. (الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج2، 291)
?طرح اندیشۀ مهدویت از سوی امام حسن مجتبی علیه السلام آن هم در فضای ملتهب آن دوران، گویای آن است که اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام به شدت در حال و هوای منجی و ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بودند و در صحنههای مختلف توجه مردم را بهسوی حکومت آرمانی آن حضرت جلب و این مسئله را از مهمترین برنامههای خداوند در عالم معرفی میکردند.
منبع: برگرفته از سایت خبرگزاری تسنیم
پیشرفت امور دینی و معنوی پس از ظهور
امام علی علیه السلام: آنچه از کتاب و سنت مرده است، زنده میکند. [1]
یکی از اهدافی که همه ائمه معصومین علیهم السلام به دنبال آن بودند، استقرار نظام اسلامی و حاکمیت دین مبین اسلام در سرتاسر جامعه بود، همانطور هم هدف اصلی ظهور، که خود حضرت مهدی علیه السلام آن را دنبال میکنند حاکمیت و شناخته شدن خدا در جامعه است. در راستای همین هدف، طبق روایات معصومین علیهم السلام در جهان پس از ظهور، پیشرفت و گسترش امور دینی و معنوی با آموزه های مختلفی همراه است که به چند مورد از آن ها به اختصار می پردازیم؛
۱. آموزش قرآن
امام علی علیه السلام می فرماید: «گویا شیعیانم را می بینم که در مسجد کوفه، گرد آمده اند و با برپایی چادر هایی، مردم را به همان ترتیبی که قرآن فرود آمده بود، آموزش می دهند». [2]
حضرت مهدی علیه السلام که داناترین کس به علوم مورد نیاز بشری است، هر چه را که مصلحت بداند، به مردم خواهد آموخت که از جمله آنها قرآن و معارف رسول گرامی اسلام است.
پیشوای پنجم به جابر جعفی فرمود:
«إِنَّ الْعِلْمَ بِکتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ(ص) یَنْبُتُ فِی قَلْبِ مَهْدِینا کمَا ینْبُتُ الزَّرْعُ عَنْ أَحْسَنِ نَبَاتِهِ فَمَنْ بَقِیِ مِنْکمْ حَتَّی یلْقَاهُ فَلْیقُلْ حِینَ یرَاهُ…؛ علم به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در دل مهدی ما عجل الله تعالی فرجه الشریف ریشه می دواند؛ آن چنان که گیاه در دل زمین ها ریشه می دواند. هرکس در آن عصر او را ملاقات کند، این گونه به او سلام و تحیت بگوید: «السَّلَامُ عَلَیکمْ یا أَهْلَ بَیتِ الرَّحْمَةِ وَ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَة».[3]
۲. فراگیری حکمت
امام محمدباقر علیه السلام می فرماید: «تُؤْتَوْنَ الْحِکمَةَ فِی زَمَانِهِ حَتَّی إِنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِی فِی بَیتِهَا بِکتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص)؛ در روزگار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به اندازه ای به شما حکمت و فهم داده می شود که یک زن در خانه اش، بر طبق کتاب خدا و سنت پیامبر قضاوت (رفتار) می کند». نیز فرمود: «در زمان او به شما حکمت داده می شود» [4]
۳.توجه به عبادت
امام علی علیه السلام فرمود: «مردم در روزگار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به عبادت و دین روی می آورند و نماز را به جماعت برگزار می کنند». [5]
۴. رشد اخلاق و صفات پسندیده و از بین رفتن رذایل و صفات ناپسند
امام علی علیه السلام می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند کینه های بندگان نسبت به هم از دلهایشان زدوده می شود» و در روایتی امام محمدباقر علیه السلام فرمود: «هنگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می گذارد و اخلاقشان را به کمال می رساند». [6]
در آن زمان سطح معلومات مردم به درجهای از رشد و کمال میرسد که تمام اعضای خانواده ها از آن برخوردار می شوند. معارف اسلامی و تعلیم احکام و مسائل دینی همه جا را فرامیگیرد.
۵. تعلیم از طریق عمل
کارآمدترین روش در تعلیم و تربیت انسانها، عامل بودن مربی به گفته های خود است. اساساً رمز توفیق انبیا و امامان معصوم، در امر تبلیغ دین، شیوه رفتاری آن بزرگواران است. رفتار و حرکات حضرت حجت علیه السلام نیز در آن دوران که در معرض دید عموم قرار خواهد داشت، بالاترین آموزش و تعلیم عملی معارف قرآن و اهل البیت علیهم السلام شمار میرود؛ زیرا وجود امام علیه السلام جلوه تمام عیار برنامهها و دستورهای الهی است.
امام رضا علیه السلام در مورد ویژگی های امام زمان علیه السلام می فرماید:
«امام داناترین، حکیم ترین، پارساترین، حلیم ترین، شجاعترین، بخشندهترین مردم است. او برای مردم از خودشان سزاوارتر، از پدر و مادرشان مهربانتر، و در برابر خداوند از همه متواضعتر است. آنچه به مردم فرمان می دهد، خود بیش از دیگران به آن عمل میکند، و آنچه را که مردم را از آن نهی کند، خود بیش از همگان از آن میپرهیزد».[7]
امیدواریم همه ما در این ایام مبارک ماه شعبان، با عمل به روایات گرانسنگ اهل بیت علیهم السلام، تلاش کنیم تا زمینه ساز خوبی برای ظهور باشیم و بتوانیم زمان ظهور را نزدیک کنیم.
منابع:
1. نهج البلاغه، خطبه 138.
2. بحارالانوار، ج52، 364.
3. کمال الدین، ج2، ص 653 - بحارالانوار، ج51، ص36.
4. بحار الانوار، ج52، ص352.
5. عقد الدرر، ص159.
6. بحار الانوار، ج52، ص336.
7. من لایحضره الفقیه، ج4، ص 419.
شکوفایی علم و دانش در جهان پس از ظهور
انقلاب جهانی امام زمان علیه السلام دارای ابعاد مختلفی از جمله؛ سیاسی، اجتماعی و نظامی است و بنابر روایات، تحولات فرهنگی مهمترین بُعد آن هاست که در افراد و جامعه رخ خواهد داد. یکی از دستاوردهای عصر ظهور، با توجه به روایات شکوفایی علم و دانش است.
علم در آن زمان به میزانی از پیشرفت میرسد که طبق روایت امام باقر علیهالسلام:”در روزگار آن حضرت زنان در خانههایشان به طریق کتاب خدا و سنت پیامبر صلّیاللهعلیهوآله قضاوت میکند.[1]
امام صادق علیه السلام می فرماید: «دانش، بیست و هفت حرف است و همه آن چه پیامبران آورده اند، تنها دو حرف از آن است و مردم تا کنون جز با آن دو حرف با حرف های دیگر آشنایی ندارند. هنگامی که قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون می آورد و بین مردم نشر و گسترش دهد و آن دو حرف را نیز ضمیمه کند و مجموع بیست و هفت حرف را میان مردم گسترش می دهد.»[2]
این روایت و روایات هم خانواده اش نمیگویند همه مردم فوری، بیست و هفت حرف علم را یاد میگیرند. بلکه میگوید؛ حضرت حجت عجل الله فرجه الشریف، بقیه حروف علم را در میآورد و بین مردم گسترش میدهند.
به این معنا که آن حضرت بیست و هفت حرف علم را برای یادگیری مردم به عرصه ظهور میرساند و سفره علم را در این حد میگستراند.
?آیا هر کسی بیست و هفت حرف را یاد میگیرد و به مرتبه بالای علمی میرسد؟
این بستگی به تلاش و کوشش افراد دارد و به یقین تعدادی به مرتبه بالایی که ذکر شد میرسند ولی چه بسیارند که از نظر علمی در آن زمان نیز فقیرند و خواصی که به مرتبه بالای علمی رسیدهاند، حلقههای علمی و کلاسهای دانش اندوزی را تشکیل میدهند و بر دانش دیگران میافزایند و کسانی که طالب علمند در کلاس آنها شرکت میکنند. از اینرو در روایت آمده است که امام صادق علیهالسلام میفرماید: گویا میبینیم که شیعیان علی علیه السلام قرآنها را در دست دارند و مردم را آموزش میدهند. [3][4]
و در روایتی دیگر اصبغ بن نباته میگوید: از علی علیهالسلام شنیدم که میفرمود: «گویا عجم (نژاد غیر عرب) را میبینم که چادرهایشان را در مسجد کوفه برافراشته شده است و به مردم قرآن میآموزند؛ به همان گونه که فرود آمده است.»[5]
بنابراین گرچه حضرت با ظهورشان مکان یادگیری بیست و هفت حرف علم را فراهم میکند ولی در همان عصر هم چه بسیارند که به قله علمی مذکور نمیرسند و رسیدن به قله علمی نیازمند تلاش آن هاست. عیناً همانند مرتبه بالای تقوایی که هر کس میتواند با تلاش و کوشش آن را به دست آورد، ولی در عمل همه مردم چنین توفیقی را ندارند. پس همان طور که رسیدن به قله تقوا نیازمند مجاهدت است، رسیدن به درجه بیست و هفتم علم نیز نیاز به تلاش و پیگیری دارد.
توجه به این نکته نیز لازم است که علم دارای مراتبی است و مرتبه آخر علم از آن خداست و پیامبر مکرم اسلام و امامان معصوم علیهم السلام نیز مرتبهای از علم را دارا هستند و نه پیامبران قدرت و این ظرفیت را دارا هستند که به محدوده علم الهی که اختصاص به او دارد، وارد شوند و بر معلومات خود بیفزایند و نه همه مردم این شایستگی و ظرفیت را دارند که علمشان را به درجه علم معصومان علیهم السلام برسانند. بنابراین اگر ما نمیتوانیم در حد معصومان علیهم السلام، عالِم شویم، از باب راکد بودن علم نیست بلکه از بی ظرفیتی ماست.
اگر کمالِ دانش بشرِ غیر معصوم در بیست و هفت حرف باشد و در زمان ظهور آن امام معصوم همه مردم با جِد و جهدشان و با کمک گرفتن از امامانِ خود، این مرتبه از کمال علمی که برای او تعیین شده است را به دست آوردند، چه اشکال دارد در همان مرتبه که به عنوان مثال، بالاترین مرتبه کمال است باقی بمانند و یا چنین دانشی به تکالیف شرعی خویش بپردازند و در بُعدهای دیگری قدم بردارند و به یقین با چنین دانشی و بینشی زندگی کردن و قرآن خواندن صفای دیگر و ثواب دیگری را می طلبد.
منابع:
1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۲.
2. همان، ص۳۳۶.
3. همان، ص۳۶۴.
4. محمد بن ابراهیم نعمانی، غیبت نُعمانی، ص۳۱۸.
از حرم امن تا قتلگاه
امام حسین علیه السلام: «کشته شدن در مکانى دیگر براى من دوست داشتنى تر از کشته شدن در مکّه است».[1]
بر اساس روایتی از مرحوم کلینی در کافی شریف از امام صادق علیه السلم بیان کردند، حضرت فرمودند: «حسین بن علی علیه السلام قبل از روز هشتم ذی الحجه از مکه خارج شد، در حالی که قبلا در ماه حج با احرام عمره، به قصد انجام عمره وارد مکه شده بود و عمره انجام داده بود».[2]
?سوال:
چه عاملی باعث شد که حضرت علیه السلام بعد از چهار ماه اقامت در سرزمین امن الهی به یک باره با کاروان خود از مکه حرکت کردند؟
در جواب به این سوال به دو پاسخی که از لسان مبارک ابا عبدالله علیه السلام بیان شده اکتفا می کنیم؛
1- چون یزید قصد ترور حضرت را در مکه داشتند و برای این کار عده ای را با سلاح های فراوان به مکه فرستاد و امام علیه السلام هم به برادرش محمد بن حنفیه از قصد ترور یزید نسبت به جان خود صراحتا سخن به میان آوردند.[3] لذا حضرت علیه السلام فرمودند: «به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکّه کشته شوم، براى من دوست داشتنى تر است تا آن که به اندازه یک وجب در داخل مکّه کشته شوم».[4]
اما اینکه چرا امام علیه السلام این موضع را اتخاذ کردند؟
2- ایشان با استناد به گفتار امیرالمومنین علیه السلام به عبدالله بن زبیر فرمودند: «پدرم على علیه السلام براى من نقل کرد که در مکّه قوچى است که به وسیله او حرمت شهر شکسته مى شود و من دوست ندارم که مصداق آن قوچ باشم».[5]
لازم است بدانیم که حرم امن الهی (که البته برای اولاد پیامبر امن نبود) دارای چه قداست و حرمتی ست که امام معصوم علیه السلام حاضر نمی شود که خون پاکش در آنجا ریخته شود.
قرآن از کعبه به عنوان خانه مبارک یاد می کند و می فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَ هُدًى لِلْعَالَمِینَ [6] نخستین خانه اى که براى مردم (و نیایش خداوند) بنا نهاده شد، همان است که در سرزمین مکّه است، که پر برکت و مایه هدایت جهانیان است».
قداست این سرزمین پاک تا جایی ست که به تصریح قرآن مشرکین حق ورود به آنجا را ندارند. «یا اَیُّهَا الَذِینَ آمَنُوا اِنَّما المُشْرِکُونَ نَجِسٌ فَلا یَقْرِبُوا المَسْجِدُالحَرام بَعْدَ عامِهِمْ هذا [7] ای کسانی که ایمان آورده اید! مشرکین نجس هستند و پس از این نباید به مسجدالحرام نزدیک شوند».
و در آیه ی دیگر از این دیار به عنوان سرزمین امن یاد کرده و فرموده: «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ امِناً [8] و هر کسی که داخل حرم خدا شود، امنیت دارد».
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: آیا منظور از این آیه که می فرماید: «هر کسی که داخل آن شود، امنیت دارد»، خانه کعبه است یا حرم خدا؟
آن حضرت فرمودند: «هر کسی که در حرم داخل شود و به آنجا پناه ببرد از غضب خداوند در امان است. و هر حیوان وحشی و پرنده ای که داخل حرم شود، از اذیت و آزار دیگران در امان است تا هنگامی که از حرم خارج شود».[9]
منبع:
1. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 159.
2. الکافی. کلینی. ج 4، ص 536. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ خَرَجَ فِی أَشْهُرِ الْحَجِّ مُعْتَمِراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى بِلَادِهِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ إِنْ حَجَّ فِی عَامِهِ ذَلِکَ وَ أَفْرَدَ الْحَجَّ فَلَیْسَ عَلَیْهِ دَمٌ فَإِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع خَرَجَ قَبْلَ التَّرْوِیَةِ بِیَوْمٍ إِلَى الْعِرَاقِ وَ قَدْ کَانَ دَخَلَ مُعْتَمِراً»
3. لهوف. سید بن طاووس. ص 82.
4. وقعة الطف، ابی مخنف. ابي لوط بن يحيي. ص 152.
5. ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 546.
6. آل عمران/ 96.
7. توبه/28.
8. آل عمران/97.
[9]. تفسیر عیاشی. ج1. ص 188.