فرهنگ بسیج در اندیشه شهید سردار سلیمانی
با توجه به فرا رسیدن هفته بسیج به بسیج و فرهنگ بسیجی در اندیشه شهید والا مقام سردار سلیمانی پرداخته شده است؛
?فرهنگ بسیجی دفاع مقدس را به یک دانشگاه تبدیل کرد.بسیج هدیه امام راحل است.
?نماد بارز بسیج، دفاع مقدس است و دفاع مقدس ظهور فرهنگ بسیج بود، ما می بینیم در فضای امروز بالاترین مقام نظام در تمام جلسات رسمی از چفیه استفاده میکند که نماد بسیج است و این چفیه یک تذکر است به تمام افرادی که به بسیج معرفت دارند و کسانی که به بسیج معرفت ندارند و این چفیه دور گردن رهبری یک تذکر است، لذا در دفاع مقدس بسیج یک ظهور عملی کرد و امروز یک سازمان به نام بسیج است، اما مهم تر فرهنگ بسیج است. به همین دلیل بسیج کانونی است که همه ی صنوف و سنین و مشاغل و طوایف را در خود جای داده و این ویژگی بسیج است و این شجره طیبه ای است که امام آن را کاشت و رهبری آن را رشد داد.
?ما پنج اثر عینی در بسیج می بینیم یک اثر بسیج مربوط به جنگ است و آن پیروزی در جنگ است، می توانیم بگوییم که پیروزی در تمام جنگ ها وجود دارد اما این پیروزی بزررگی است که ملتی در تمام دنیا وابستگی نداشته باشد و تنها به خدا ایمان داشته باشد.
?کسانی که دوران دفاع مقدس را تجربه کردهاند میگویند در آن دوران احساس درد و خستگی وجود نداشت چون فرهنگی که در سطح دفاع مقدس وجود داشت، این خستگی را ایجاد نمی کرد. بن بستی در جنگ وجود نداشت.اخلاق عملی و عرفان عملی دین ناب در دوران دفاع مقدس وجود داشت و این فرهنگ بسیجی دفاع مقدس را به یک دانشگاه تبدیل کرد که در آن جایگاه استاد و شاگردی وجود نداشت و یک دوره استثنایی بود.
?گرامی داشت بسیج یک وظیفه ملی و یک ضرورت دینی است و جا دارد در این دوران پر از فتنه و آن هم در زمان رسیدن به نقطه پیروزی، ما دست آورد های خودمان یعنی بسیج را تضعیف نکنیم؛چرا که یک ظلم است.
?اگر این نگاه بسیجی در ما ضعیف شد دین ما ضعیف شده است.کسانی که بسیجی هستند باید اخلاقی که در دفاع مقدس وجود داشت در خود احیاء کنند،اخلاقی که مهدی باکری سردار ترک زبان دفاع مقدس داشت.
?خداوند به حق محمد و آل محمد این فرهنگ بسیجی را در جامعه حفظ کند.
منبع:
سخنان سردار قاسم سلیمانی در سومین گردهمایی سراسری فرماندهان بسیج قوه قضائیه/ ۹۵.۹.۳
درس هایی از علامه طباطبایی
به مناسبت سالروز رحلت علامه طباطبایی و فرارسیدن هفته کتاب و کتابخوانی به گوشه هایی از سیره علمی و پژوهشی این عالم وارسته پرداخته شده است؛
1. مطالعه و تحقیق؛ راه موفقیت
فرزند علامه، در این باره می گوید:
«پدر بیشتر از همه به کار و تلاش و تحقیق توصیه می کرد. خودش در تمام طول سال، فقط یک روز عاشورا را تعطیل می کرد و در بقیه ایام، چهارده تا شانزده ساعت مشغول تحصیل، تحقیق و تعلیم بود و هرگز احساس خستگی نمی کرد. بزرگترین نصیحتش این بود که حق را به مردم بشناسانید، آن هم بطور استدلال و حق کسی را ضایع نکنید.» [1]
2. مطالعه زیاد
استاد حسینی همدانی، مترجم تفسیرالمیزان، کثرت مطالعه را در این مرد خدا ویژگی چشمگیری می بیند:
«علامه طباطبایی از هر ماه چندین شب را تا صبح بیدار مانده و به مطالعه و نوشتن می گذرانید. بسیار اهل مطالعه بودند، یادم هست که آن فیلسوف معمولا در حوالی غروب به تلاوت قرآن مشغول می شدند.
عرض کردم، آقا چرا این موقع قرآن می خوانید، هوا تاریک است و چشمتان خسته می شود، ایشان فرمود:
«قرائت قرآن نور چشم را زیاد می کند، همان گونه که بر بصیرت دل می افزاید.» [2]
3. ارزش تفکر
علامه قدر تفکر را می دانست و ذهنش را پرت نمی کرد تا در مسائل مختلف به تفنن بپردازد.
مهندس عبدالباقی می گوید:
«در کارهای علمی خود بیشتر فکر می کردند و مطالعه زیادی روی کتب مختلف نداشتند، بجز در مورد مراجعه به تاریخ و اسم و اختصاصات موجود و بدین جهت در کتابخانه شان خیلی کتاب انباشته نبود.» [3]
4. غواصی در علم
علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، کیفیت تفکر او را این چنین یادآور می شود:
«استاد متفکر و در تفکر عمیق بودند؛ هیچگاه از مطلبی به آسانی عبور نمی کردند و تا به عمق مطلب نمی رسیدند و اطراف و جوانب آن را کاوش نمی کردند دست بر نمی داشتند. در بسیاری از مواقع که یک سؤال بسیط و ساده ای از ایشان می شد که در یک مسأله فلسفی و یا تفسیری و یا روایی بود و می شد با چند کلمه، جواب فوری داده شود، و مطلب را پاسخ گفت؛ ایشان قدری ساکت می ماندند و پس از آن چنان اطراف و جوانب و احتمالات و مواضع رد و قبول را بررسی و بحث می کردند که حکم یک جلسه درسی را پیدا می کرد.»[4]
5. دانشمند آگاه
مرتضی مطهری، متفکر بلند آوازه ی حوزه و دانشگاه درباره او می نویسد:
«علامه طباطبایی سال ها از عمر خویش را صرف تحصیل و مطالعه و تدریس فلسفه کرده اند و از روی بصیرت به آراء و نظریات احاطه داشته اند و به علاوه روی عشق فطری و ذوق طبیعی افکار محققین اروپا را به خوبی نیز از نظر گذرانیده اند.»[5]
استاد مطهری جای دیگر علامه را این چنین به تصویر می کشد:
او بسیار مرد عظیم و جلیل القدری است، مردی است که صد سال دیگر باید بنشینند و آثار او را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند. [6]
6. نشانه کمال عقل
از دیگر شیفتگان علامه، آیت الله جوادی آملی است که چه زیبا می کاود چهره ی عقلی او را:
«از مشخصات بارز سیره ی فلسفی علامه (ره) زیاد اندیشیدن و قسمت مهم وقت را به تفکر پرداختن و کم سخن گفتن و سؤال را بدون دقت جواب ندادن و قبل از تأمل حرف نزدن بود که : اذا تم العقل نقص الکلام/ هرگاه عقل و خرد کامل شود، کلام و سخن کوتاه و گزیده می شود.» [7]
«لذا نه بی جا سخن می گفت و نه سخن بی جا داشت و نیز در بیان درسی و بنان تدوینی آن چنان گزیده گوی و پخته نویس بود که نشانه های رنج درون بینی به صورت گنج های گرانمایه در تمام ابعاد نقد و تحلیل فلسفی معظم له کاملا مشهود بود و هست، و هیچ گاه در ابطال آرای باطل دیگران و تزییف [8] نظرات ناصواب پیشینیان، ادب علمی را فراموش نمی کرد و عفت عقلی را نادیده نمی گرفت».
7. بهترین کارها
علامه طباطبایی در شب ۲۳ از ماه مبارک رمضان که از شب های قدر است، تفسیرالمیزان را به اتمام رساند و در پایان تفسیر گران قدرش به این مسأله اشاره کرده است.
حضرت علامه طباطبایی شب قدر را به بحث و تحقیق آیات قرآنی احیا می کرد و تفسیرش را در این شب فرخنده به پایان رسید. آری، این چنین باید بکار بود! و به شعر رسا و شیوای شمس الدین محمد بن محمود آملی، صاحب نفایس الفنون :
به هوس راست نیاید و به تمنی نشود کاندر این راه بسی خون جگر باید خورد
صاحب جواهر (قدس سره العزیز)، کتاب گرانقدر جواهرالکلام را در شب ۲۳ ماه مبارک رمضان به اتمام رساند؛ در مفاتیح محدث قم نقل شده است : «افضل اعمال در احیای شب قدر، مذاکره ی علم است. [9]
9. توسل؛ ای علی!
علامه طباطبایی به ساحت مقدس حضرت علی علیه السلام ارادت خاصی داشت و هنگامی که از تبریز به قصد ادامه تحصیل علوم اسلامی به جوار بارگاه مقدس آن امام مظلوم، یعنی نجف عزیمت کرد، در لحظه ی ورود خطاب به قبه و مرقد امیرالمؤ منین علیه السلام چنین گفت :
«ای علی علیه السلام من برای ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شده ام، ولی نمی دانم چه روشی را پیش گیرم و چه برنامه ای را انتخاب کنم؛ از شما می خواهم که در آن چه صلاح است، مرا راهنمایی کنید.» [10]
منبع:
1. مهندس عبدالباقی طباطبایی، جوانان امروز، شماره ی ۸۲۱، ص ۷.
2. خبرگزاری حوزه، شماره ی ۳۰
3. نور علم، شماره ی ۹، ص ۷۷.
4. مهرتابان، ص ۲۵ - ۲۶.
5. مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج اول، ص ۱۶.
6. مرتضی مطهری، حق و باطل، ص ۸۹.
7. آیت الله جوادی آملی، سیره ی فلسفی حضرت استاد، یادنامه ی استاد علامه طباطبایی، ص ۱۶۰.
8. بنان؛ سرانگشت. تزییف، ناسره داشتن، نادرست خواندن
9. استاد حسن زاده ی آملی، هزار و یک کلمه، ج ۱، کلمه ی ۱۵۸، ص ۲۹۷
10. مجله نور علم، شماره ۹، ص ۶۵
اولین کسی که نظریه ارسطو را متزلزل کرد
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در محضر پدر با علم فیزیک آشنا شد و همان طور که در علم جغرافیا به نظریه گردش خورشید به دور زمین ایراد گرفت قسمت هایی از فیزیک ارسطو را نیز مورد ایراد قرار داد در صورتی که هنوز به دوازده سالگی نرسیده بود .
روزی در محضر پدرش امام محمد باقر علیه السلام، به این قسمت از فیزیک ارسطو رسید که در جهان بیش از چهار عنصر وجود ندارد که عبارت است از خاک ، آب ، باد و آتش .
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام ایراد گرفت و گفت : حیرت می کنم که مردی چون ارسطو چگونه متوجه نگردیده که خاک یک عنصر نیست بلکه در خاک عناصر متعدد وجود دارد و هر یک از فلزات که در خاک می باشد یک عنصر جداگانه به شمار می آید.
از زمان ارسطو تا دوره حضرت امام جعفر صادق علیه السلام تقریبا هزار سال گذشته بود و در آن مدت طولانی عناصر اربعه ، به طوری که ارسطو گفت یکی از ارکان علم الاشیاء محسوب می شد و کسی نبود که به آن عقیده نداشته باشد و در اندیشه هیچ کس خطور نمی کرد که با آن عقیده مخالفت نماید. بعد از هزار سال یک نوجوان که هنوز دوازده سال از عمرش نمی گذشت گفت که خاک یک عنصر نیست بلکه متشکل از عناصر متعدد است. همین نوجوان بعد از اینکه خود شروع به تدریس کرد عنصر دیگر را هم از لحاظ بسیط بودن بررسی نمود و گفت باد یک عنصر نیست بلکه متشکل از چند عنصر می باشد.
منبع:
مکتب وحی؛ https://maktabevahy.org/
محمد(ص) رحمت للعالمین
از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده که: «حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله از براى دنیا و یا امورى که به شخص او مربوط میشد، خشمگین نمى شد.تنها براى خدا، آن گاه که حرمتهاى الهى شکسته مى شد، غضب مى کرد، هرگاه از براى حق، غضبناک مى شد احدى را نمى شناخت، و غضب او تسکین نمى یافت تا یارى حق را نمى کرد.
یکى از همسران آن حضرت مى گوید: وقتى رسول خدا صلی الله علیه و آله غضب مى کرد به جز على علیه السلام کسى را یاراى سخن گفتن با حضرتش نبود. [1]
امام علی علیه السلام: “حضرت پیامبر صل الله علیه و آله از برای دنیا هرگز به غضب نمی آمد اما هرگاه از برای حق غضبناک می شد احدی را نمی شناخت و غضب (خشم) او سنگینی نمی یافت تا یاری حق را نمی کرد. [2]
آری پیامبر در مسائل شخصی خود و دنیوی خشمگین نمی شد چرا که او را خداوند در قرآن کریم چنین معرفی می کند: «انک لعلی خلق عظیم. »[3]
و یا فرمود:«لو کنت فظاً غلیظ القلب لا نفضوا من حولک»
پیامبر و شخص یهودی
نقل شده شخصی می آید در کوچه جلوی پیامبر را می گیرد مدعی می شود که من از تو طلبکارم، طلب مرا الان باید بدهی پیامبر می گوید: اولاً تو از من طلبکار نیستی، و ثانیاً الان پول همراهم نیست اجازه بده برم. می گوید: یک قدم نمی گذارم آن طرف بروی همین جا پول من را باید بدهی و دین مرا بپردازی هرچه پیامبر با او نرمش نشان داد او بیشتر خشونت می ورزد تا آنجا که با پیامبر گلاویز می شود و ردای (عبا) پیامبر را لوله می کند. دور گردن ایشان می پیچد و می کشد اثر قرمزی اش در گردن پیامبر ظاهر می شود مسلمین می آیند که چرا پیامبر دیر کرد. می بینند یک یهودی چنین ادعایی دارد. می خواهند خشونت کنند. پیامبر می فرماید: کاری نداشته باشید من خودم می دانم با رفیقم چه کنم. آنقدر نرمش نشان می دهد که یهودی همان جا می گوید: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّک رسول الله.[4]
پیامبر و دفاع از مقام حضرت موسی
روزی یکی از یهودیان مدینه متاعی می فروخت و یکی از انصار از وی تقاضای خرید کرد. یهودی که حاضر نبود کالای خود را مقابل قیمتی که مرد انصاری تقاضا نموده بود بفروشد، گفت: سوگند به آن کسی که موسی را برگزیده، به این قیمت نمی فروشم. مرد انصاری به گمان این که وی با این جمله قصد تعریض به پیامبر اسلام را دارد، تحریک شده و سیلی محکمی بر صورت یهودی نواخت و فریاد زد: تو چنین می گویی در حالتی که هنوز محمد در میان ما است؟! یهودی نزد پیامبر آمد و از رفتار انصاری شکایت کرد و گفت که وی از اهل پیمان است. پیامبر صل الله علیه و آله هنگامی که از جریان آگاهی یافت، آن چنان خشمگین شد که آثار خشم بر صورتش ظاهر گردید و فریاد زد:در میان پیامبران خدا، امتیازی قائل نشوید.
آن گاه موسی کلیم الله را به خیر یاد نمود و آن حضرت را با آن چه که شایسته مقامش بود، مدح و ستایش کرد.» [5]
منابع:
1. منتخب کنزالعمال، ج ۳، ص ۸۲
2. معراج السعاده، ص۱۶۶
3. آل عمران/۱۵۹
4. سیری در سیرة نبوی، استاد مرتضی مرتضی، ص۲۳۸
5. اسلام و همزیستی مسالمت آمیز،ص۱۰۶
بانویی از تبار عشق
حضرت سکینه علیهاالسلام یکی از بانوان بافضیلت، و از ستارگان درخشان آسمان علم و ادب و عفت می باشد. او پرورش یافته پدری چون امام حسین علیه السلام و مادری فداکار چون رباب، و تحت حمایت و تربیت عمه ای چون زینب کبری علیهاالسلام و برادر بزرگواری همانند امام سجاد علیه السلام بود و توانست از برترین زنان عصر خویش گردد.
?علاقه امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام علاقه بسیار زیادی به دخترش سکینه علیهاالسلام داشت، به طوری که این محبت و دوستی را در قالب شعری به این مضمون ابراز می نمود: «خانه ای را دوست دارم که سکینه و رباب من در آن خانه باشند. من آن ها را خیلی دوست دارم و تمام اموال خود را صرف آسایش آن ها می کنم. کسی حق ندارد مرا در این دوستی سرزنش کند، خواه در حیات یا در ممات من».
?حمایت از ولایت
حضرت سکینه علیهاالسلام همواره از حریم امامت و ولایت دفاع می کرد. هنگامی که خالدبن عبدالملک والی مدینه بود، در روزهای جمعه به سخنرانی می پرداخت و به ساحت مقدس امیرمؤمنان علی علیه السلام دشنام می فرستاد و جسارت می کرد. این خبر به حضرت سکینه علیهاالسلام رسید. وی هر هفته در روزهای جمعه به همراه کنیزان خود در محل حضور پیدا می کرد و در مقابل بی حرمتی ها وهتک حرمت خالد می ایستاد و با کنیزان خویش، او را نفرین می کرد. خالد چون جرأت آزار و اذیت آن حضرت را نداشت، به اطرافیان خود دستور می داد تا به کنیزان آن حضرت حمله کنند و آن ها را متفرق سازند.
?حفاظت از حریم عفاف
حضرت سکینه علیهاالسلام آن چنان به پوشش و حجاب اهمیت می داد که وقتی از منزل خارج می شد، حتی دربان خانه اش نمی دانست که خانم بیرون رفته یا کنیزی از منزل خارج شده است. امام باقر علیه السلام نیز در این باره می فرماید: «هر گاه حضرت سکینه علیهاالسلام می خواست از راهی عبور کند، جوانان بنی هاشم مسیر راه را محافظت می کردند تا کسی چشمش به جمال و قامت او نیفتد». پس از جریان عاشورا و در سفر اسارت نیز، آن حضرت همیشه در اندیشه رعایت حجاب و اجرای رسالت دینی خویش بود.
?دانش حضرت
حضرت سکینه علیهاالسلام علاقه زیادی به شعر داشت و افزون بر این که خود شعر می سرود، منزلش نیز محفلی برای نقد و بررسی اشعار شاعران بزرگ و معروف عرب به شمار می آمد. هرگاه اختلاف نظری بین شاعران پدیدار می گشت، نزد آن حضرت می رفتند و داوری او را ملاک قبولی یا رد اشعار خود می دانستند. آن حضرت در پشت پرده قرار می گرفت و توسط کنیزی که او نیز در ادبیات مهارت داشت، اشعار را دریافت می کرد. بعد حضرت با توجه به شعر شاعران، جوایزی برای شعر آن ها در نظر می گرفت. محققان، اندیشمندان و راویان حدیث، برای برطرف ساختن شبهه ها و پرسش های علمی و فقهی خود، به منزل حضرت سکینه علیهاالسلام مراجعه می کردند. هم چنین آن حضرت، منزل خود را، محفل زنان و دختران عرب قرار داده بود و تبلیغ دین خدا را از راه این محفل ادبی انجام می داد.
منبع: بحارالانوار، ج ۴۵