به رنگ رسول الله(ص)
اوج كمال تو را در قامت سروگون و خُلق رسول گونهات باید جست. آنگاه كه بین «صورت» و «سیرت» و زیبایی «جسم» و «روح» جمع كردی، و جوانی شدی در حد كمال.
تاریخ، تو را مانندترین جوان به اشرف مخلوقات میداند و به خلق و خوی احمدی، نزدیک ترین و آنگاه كه صحیفه عاشورا ورق میخورد، و آخرین گفتوگوی تو با پدر مرور میشود، تنها تو را مییابیم كه آتش اشتیاق پدر به دیدار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در آن سالهای جانگداز فراق پیامبر، فرو مینشاندی و همین افتخار، تو را بس كه پدر، تنها تو را شبیهترین مردم به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دانست، و فقط دیدار جمال تو را مایه فرونشاندن عطش اشتیاق خویش به دیدار جدش حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم، معرفی كرد؛ و این است اعتراف پدر به بزرگيِ پسر جوان: «غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً و خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسولِكَ (صلی الله علیه و آله و سلم) و كُنّا اِذَا اشْتَقْنا الی نَبيّكَ نَظَرْنا اِلَيْه؛ جوانی است كه از لحاظ اندام و اخلاق و گفتار، از همه مردم به رسول تو شبیه تر است و هر گاه ما مشتاق دیدار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میشدیم به او مینگریستیم».[1]
حضرت علیاكبر علیه السلام، فرزند امام حسین علیه السلام، شجاعترین جوانان بنیهاشم بوده است. مادرش لیلا دختر ابی مُرَّة بن مسعود ثقفی است. ایشان در حدود سال 34هـ .ق، در اواخر خلافت عثمان بن عفان، در مدینه متولد شد. [2]
ابوالفرج اصفهانی نقل كرده است كه روزی معاویه از اطرافیان پرسید: سزاوارترینِ مردم به خلافت چه كسی است؟ گفتند: شما. گفت: نه، سزاوارترینِ مردم به خلافت، علی بن الحسین(علیاكبر) است كه جدش رسول خداست، و در او شجاعت بنیهاشم و سخاوت بنیامیه و امتیازات ثقیف با هم گردآمده است.[3]
علیاكبر علیه السلام «ناز» جوانی را با «نیاز» به پروردگار همراه كرد و بدینگونه صورت زیبا را با سیرت دلربا در آمیخت. او خداوندگار ادب بود، و شور و طراوت جوانی، هرگز وی را از دایره ادب، به ویژه در برابر پدر، خارج نكرد.
این آموزگار جوان، رمز مانایی و جاودانگی را به جوانان آموخت: حق محوری، ادب و فروتنی.
ادبش در برابر پدر، تنها به دلیل روابط عاطفی نبود؛ بلكه پدر را امام و مقتدای خویش میدانست. پدر نیز فقط بدان سبب كه علی فرزند او بود، بدو عشق نمیورزید؛ بلكه او را جوانی نجیب، پاک دامن و پرهیزكار میدید و از این رو، او را گرامی میداشت. گرچه هیچ پدری نمیتواند حسین علیه السلام باشد، و هیچ جوانی علیاكبر علیه السلام؛ راه حسینی بودن و علیاكبر گونه بودن، به روی همه پدران و پسران باز است.
منابع:
1. سید بن طاوس ، لهوف ، ص 130.
2. جمعی از نویسندگان ، دائره المعارف تشیع ، ج 11 ، ص 418 .
3. سید مصطفی حسینی دشتی ، معارف و معاریف ، ج 4 ، ص 233 ، 319 .
[برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی سبتین علیهما السلام]
از حرم امن تا قتلگاه
امام حسین علیه السلام: «کشته شدن در مکانى دیگر براى من دوست داشتنى تر از کشته شدن در مکّه است».[1]
بر اساس روایتی از مرحوم کلینی در کافی شریف از امام صادق علیه السلم بیان کردند، حضرت فرمودند: «حسین بن علی علیه السلام قبل از روز هشتم ذی الحجه از مکه خارج شد، در حالی که قبلا در ماه حج با احرام عمره، به قصد انجام عمره وارد مکه شده بود و عمره انجام داده بود».[2]
?سوال:
چه عاملی باعث شد که حضرت علیه السلام بعد از چهار ماه اقامت در سرزمین امن الهی به یک باره با کاروان خود از مکه حرکت کردند؟
در جواب به این سوال به دو پاسخی که از لسان مبارک ابا عبدالله علیه السلام بیان شده اکتفا می کنیم؛
1- چون یزید قصد ترور حضرت را در مکه داشتند و برای این کار عده ای را با سلاح های فراوان به مکه فرستاد و امام علیه السلام هم به برادرش محمد بن حنفیه از قصد ترور یزید نسبت به جان خود صراحتا سخن به میان آوردند.[3] لذا حضرت علیه السلام فرمودند: «به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکّه کشته شوم، براى من دوست داشتنى تر است تا آن که به اندازه یک وجب در داخل مکّه کشته شوم».[4]
اما اینکه چرا امام علیه السلام این موضع را اتخاذ کردند؟
2- ایشان با استناد به گفتار امیرالمومنین علیه السلام به عبدالله بن زبیر فرمودند: «پدرم على علیه السلام براى من نقل کرد که در مکّه قوچى است که به وسیله او حرمت شهر شکسته مى شود و من دوست ندارم که مصداق آن قوچ باشم».[5]
لازم است بدانیم که حرم امن الهی (که البته برای اولاد پیامبر امن نبود) دارای چه قداست و حرمتی ست که امام معصوم علیه السلام حاضر نمی شود که خون پاکش در آنجا ریخته شود.
قرآن از کعبه به عنوان خانه مبارک یاد می کند و می فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَ هُدًى لِلْعَالَمِینَ [6] نخستین خانه اى که براى مردم (و نیایش خداوند) بنا نهاده شد، همان است که در سرزمین مکّه است، که پر برکت و مایه هدایت جهانیان است».
قداست این سرزمین پاک تا جایی ست که به تصریح قرآن مشرکین حق ورود به آنجا را ندارند. «یا اَیُّهَا الَذِینَ آمَنُوا اِنَّما المُشْرِکُونَ نَجِسٌ فَلا یَقْرِبُوا المَسْجِدُالحَرام بَعْدَ عامِهِمْ هذا [7] ای کسانی که ایمان آورده اید! مشرکین نجس هستند و پس از این نباید به مسجدالحرام نزدیک شوند».
و در آیه ی دیگر از این دیار به عنوان سرزمین امن یاد کرده و فرموده: «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ امِناً [8] و هر کسی که داخل حرم خدا شود، امنیت دارد».
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: آیا منظور از این آیه که می فرماید: «هر کسی که داخل آن شود، امنیت دارد»، خانه کعبه است یا حرم خدا؟
آن حضرت فرمودند: «هر کسی که در حرم داخل شود و به آنجا پناه ببرد از غضب خداوند در امان است. و هر حیوان وحشی و پرنده ای که داخل حرم شود، از اذیت و آزار دیگران در امان است تا هنگامی که از حرم خارج شود».[9]
منبع:
1. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 159.
2. الکافی. کلینی. ج 4، ص 536. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ خَرَجَ فِی أَشْهُرِ الْحَجِّ مُعْتَمِراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى بِلَادِهِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ إِنْ حَجَّ فِی عَامِهِ ذَلِکَ وَ أَفْرَدَ الْحَجَّ فَلَیْسَ عَلَیْهِ دَمٌ فَإِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع خَرَجَ قَبْلَ التَّرْوِیَةِ بِیَوْمٍ إِلَى الْعِرَاقِ وَ قَدْ کَانَ دَخَلَ مُعْتَمِراً»
3. لهوف. سید بن طاووس. ص 82.
4. وقعة الطف، ابی مخنف. ابي لوط بن يحيي. ص 152.
5. ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 546.
6. آل عمران/ 96.
7. توبه/28.
8. آل عمران/97.
[9]. تفسیر عیاشی. ج1. ص 188.
از دعای ابراهیم تا ظهور مهدی
حضرت ابراهیم علیه السلام از جمله انبیایی است که خداوند بارها در قرآن به ذکر فضائلشان پرداخته است. از ویژگیهای جالب توجه در زندگانی این رسول بزرگوار الهی که در قرآن هم آمده، دعاهایی است که در راستای اصلاح آینده بشریت و سعادت پاکطینتان عالم از خداوند درخواست کرده و خداوند نیز این دعاها را مرحله به مرحله به اجابت رسانده، مثلاً یکی از دعاهای ابراهیم نبی علیه السلام درخواست مبعوث کردن پیامبری بود تا مردم را تعلیم کتاب و حکمت دهد و آنها را تزکیه کند.
خداوند در آیه 129 سوره بقره از زبان ابراهیم علیهالسلام میگوید «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ» یعنی پروردگارا، در میان آنان، رسولی از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و تزکیهشان کند، زیرا که تو خود، عزتبخشِ حکیمى.
خداوند در آیۀ دوم سوره جمعه دعای این رسول بزرگوار را با بعثت رسول الله صلی الله علیه و آله اینگونه استجابت میکند «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبین؛ اوست آن کس که در میان بىسوادان فرستادهاى از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و تزکیهشان کند و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد، و [آنان] قطعاً پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.» با این تفاوت که ابراهیم علیه السلام از خداوند ابتدا تلاوت آیات و نیز تعلیم کتاب و حکمت را مقدم بر تزکیه خواست و خداوند با تقدم تزکیه بر تعلیم کتاب و حکمت دعای ایشان را اصلاح اجابت کرد.
نکته مهم اینجاست که ابراهیم علیه السلام دقیقاً بر دعای خود و نیز رسولی که بناست خداوند در آینده مبعوث کند، آگاهی داشت و دعای ایشان از سر نا آگاهی نبود. آن بزرگوار که خود از تربیتیافتگان مکتب رسول الله صل الله علیه و آله است، راه اصلاح عالم و آدم را تنها در بعثت برترین رسول الهی میداند.
اما آنچه دغدغۀ این دو رسول الهی است، چیزی جز تدارک تمدن الهی در پهنۀ عالم نیست. ابراهیم نبی علیهالسلام با علم به اینکه بشریت بناست طبق برنامۀ الهی از دل حوادث سخت آینده و فتنههای سخت آخرالزمان به سمت تمدن مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف حرکت کند، این درخواست را از خداوند داشت. جالب است که وقتی خداوند در قرآن قصد دارد از فلسفه بعثت و مأموریت رسولالله صلی الله علیه و آله سخن بگوید، اینطور بیان میدارد: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛ اوست خدایی که رسولش را با هدایت (الْهُدَىٰ) و دین حق فرستاد تا آن را هر چند مشرکان خوش ندارند بر همه ادیان عالم پیروز کند». (آیه9 صف)
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم این آیه را در خطبه غدیر آنجا که قصد معرفی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و برنامه ایشان در عصر ظهور را دارند، اینگونه رمزگشایی میکنند: «بدانید که آخرین امامان، مهدی قائم از ما است؛ آگاه باشید که او غالب بر ادیان است؛ اَلا اِنَّ خاتَمَ الاَئِمَّهِ مِنَّا القائِمُ المَهدِیُّ، اَلا اِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی الدّینِ» و یا امام کاظم علیه السلام در روایتی ذیل این آیه فرمود لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ قَالَ یَظْهَرُ عَلَى جَمِیعِ الْأَدْیَانِ عِنْدَ قِیَامِ الْقَائِمِ» یعنی خداوند هنگام قیام قائم دین حق را بر جمیع ادیان غلبه میدهد. (تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص662)
با این توضیح، میتوان گفت امتداد خط تمام رسالتها و بعثتها به مسئله مهدویت و ظهور ختم میشود و به این ترتیب، ابزارهای رسالت و ثمرات آن و حتی ادعیه ایشان باید از این منظر بازتعریف شود و از این رهگذر میتوان علت صدور فراوان روایات آخرالزمان و ظهور در مجموعه روایات نبوی را فهم کرد.
وفات یا شهادت حضرت زینب + زیارتنامه
یکی از سوالاتی که در ارتباط با آن بانوی بزرگوار مطرح میشود درباره چگونگی وفات ایشان است؟ علت اصلی وفات ام المصائب حضرت زینب (سلاماللهعلیها) کاملا مشخص نیست و در اینباره گمانههای مختلفی وجود دارد.
باید گفت: بر اساس برخی از نوشتهها آن حضرت مریض شد و به طور طبیعی وفات کردند.[1]
و این احتمال طبیعیتر به نظر میرسد چون آن حضرت آن همه سختی و مصیبت دید و در سایه آنها بیمار شد.
بر اساس برخی از احتمالات حضرت زینب کبری توسط عوامل یزید مسموم شد و به شهادت رسید که این احتمال هم دور نیست چون حضرت زینب همه وقایع کربلا را دیده و وجود او یادآور مصائب کربلا و یادآور فجایع حکومت یزید است و یزید نمیتواند او را تحمل کند. البته دشمن در انجام این کارها سند به دست کسی نمیدهد و در خفا و پنهانی دست به این اعمال میزنند. [2]
به هر حال احتمال شهادت حضرت، توسط عوامل یزید احتمالی دور از ذهن نیست، اما دلیل قطعی تاریخی برای این روایت دیده نشده است. بیمار شدن حضرت مهمترین و قابل قبولترین احتمال برای وفات ایشان است. در این احتمال حضرت زینب سلاماللهعلیها بر اثر بیماری و یا مصائب و سختیهایی که از واقعه عاشورا به آن دچار شدند در سن ۵۷ سالگی در شام وفات و یا به شهادت رسیدند.[3]
زیارتنامه حضرت زینب سلام الله علیها:
السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ سَیدِ الْانْبِیآءِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ صاحِبِ الْحَوْضِ وَ الّلِوآءِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ مَنْ عُرِجَ الَی السَّمآءِ وَ وُصِلَ الی مَقامِ قابَ قَوْسَینِ اوْ ادْنی السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ نَبِی الْهُدی وَ سَیدِ الْوَری وَ مُنْقِذِ الْعِبادِ مِنَ الرَّدی السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ صاحِبِ الْخُلْقِ الْعَظیمِ وَ الشَّرَفِ الْعَمیمِ وَ الْایاتِ والذِّکرِ الْحَکیمِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ صاحِبِ الْمَقامِ الْمَحْمُودِ وَالْحَوْضِ الْمَوْرُودِ وَاللِّوآءِ الْمَشْهُودِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ مَنْهَجِ دِینِ الْاسلامِ وَ صاحِبِ قِبْلَةِ وَ الْقُرْانِ وَ عَلَمِ الصِّدْقِ وَالْحَقِّ وَالْاحْسانِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ صَفْوَةِ الْانْبِیآءِ وَ عَلَمَ الْاتْقِیآءِ وَ مَشْهُورِ الذِّکرِ فِی السَّمآءِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ خَیرِ خَلْقِ اللهِ وَ سَیدِ خَلْقِهِ وَ اوَّلِ الْعَدَدِ قَبْلَ ایجادِ ارْضِهِ وَ سَمواتِهِ وَ اخِرِ الْابَدِ بَعْدَ فَناءِ الدُّنْیا وَ اهْلِهِ الَّذی رُوحُهُ نُسْخَةُ اللّاهوتِ وَ صُورَتُهُ نُسْخَةُ الْمُلْک وَ الْمَلَکوتِ وَ قَلْبُهُ خَزانَةُ الْحَی الَّذی لایمُوتُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ الْمُظَلَّلِ بِالْغَمامِ سَیدِ الْکوْنَینِ وَ مَوْلَی الثَّقَلَینِ وَ شَفِیعِ الْامَّةِ یوْمَ الْمَحْشَرِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ سَیدِ الْاوْصِیآءِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ امامِ الْاتْقِیآءِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ رُکنِ الْاوْلِیآءِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ عِمادِ الْاصْفِیآءِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ یعْسُوبِ الدِّینِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ امِیرِ الْمُؤمِنینَ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ سَیدِ الْوَصِیینَ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ قائِدِ الْبَرَرَةِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ قامِعِ الْکفَرَةِ وَ الْفَجَرَةِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ وارِثِ النَّبِیینَ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ خَلِیفَةِ سَیدِ الْمُرِسَلینَ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ ضِیاءِ الدِّینِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ النَّبَإ الْعَظیمِ عَلَی الْیقینِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ مَنْ حِسابُ النّاسِ عَلَیهِ وَالْکوْثَرُ فی یدَیهِ وَالنَّصُ یوْمَ الْغَدیرِ عَلَیهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُةُ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ مَنْ قادَ زَمامَ ناقَتِها جِبْرآئیلُ وَ شارَکها فی مُصابِها اسْرافیلُ وَ غَضِبَ بِسَبَبِهَا الرَّبُّ الْجَلیلُ وَ بَکی لِمُصابِها ابْراهیمُ الْخَلیلُ وَ نُوحٌ وَ مُوسَی الْکلیمُ فی کرْبَلآءِ الْحُسَینِ الشَّهیدِ الْغَریبِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ الْبُدُورِ السَّواطِعِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ الشُّمُوسِ الطَّوالِعِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ زَمْزَمْ وَ صَفا السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ مَکةَ وَ مَنی السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ مَنْ حُمِلَ عَلَی الْبُراقِ فِی الْهَؤآءِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّکوةَ بِالْاطْرافِ الرِّدآءِ وَ بَذَلَهُ عَلَی الْفُقَرآءِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ مَنْ اسْرِی بِهِ اللهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَی الْمَسْجِدِ الْاقْصی السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ مَنْ ضَرَبَ بِالسَّیفَینِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ مَنْ صَلّی قِبْلَتَینِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ عَلِی الْمَرْتَضی السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکبْری السَّلامُ عَلَیک وَ عَلی جَدِّک مُحَمَّدٍ الْمُخْتارِ السَّلامُ عَلَیک وَ عَلی ابیک حَیدَرِ الْکرَّارِ السَّلامُ عَلَیک وَ عَلَی السَّاداتِ الْاطْهارِ الْاخْیارِ وَ هُمْ حُجَجُ اللهِ عَلَی الْاقْطارِ ساداتُ الْارْضِ وَالسٍّمآءِ مِنْ وُلْدِ اخیک الْحُسَینِ الشَّهیدِ الْعَطْشانِ الظَّمْأنِ وَ هُوَ ابُو التِّسْعةِ الْاطْهارِ وَ هُمْ حُجَجُ اللهِ فِی الشِّرقِ وَ الْغَرْبِ وَالْارْضِ وَالسَّمآءِ الَّذینَ حُبُّهُمْ فَرْضٌ عَلی اعْناقِ کلِّ الْخَلائِقِ الْمَخْلُوقینَ لِخالِقِ الْقادِرِ السُّبْحانِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ وَلِی اللهِ الْاعْظَمْ السَّلامُ عَلَیک یا اخْتَ وَلِی اللهِ الْمُعَظَّمْ السَّلامُ عَلَیک یا عَمَّةَ وَلِی اللهِ الْمُکرَّمْ السَّلامُ عَلَیک یا امَّ الْمَصآئِبِ یا زَینَبُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ السَّلامُ عَلَیک ایتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرْضِیةُ السَّلامُ عَلَیک ایتُهَا الْفاضِلَةُ الرِّشیدَةُ السَّلامُ عَلَیک ایتُهَا الْکامِلَةُ الْعامِلَةُ السَّلامُ عَلَیک ایتُهَا الْکریمَةُ النَّبیلَةُ السَّلامُ عَلَیک ایتُهَا التَّقِیةُ النَّقِیةُ السَّلامُ عَلَیک یا مَنْ ظَهَرَتْ مَحَبَّتُها لِلْحُسَینِ الْمَظْلُومِ فی مَواردٍ عَدیدَةٍ وَ تَحْمِلُ الْمَصآئِبَ الْمُحْرِقَةِ لِلْقُلُوبِ مَعَ تَحَمُّلاتٍ شَدیدَةٍ السَّلامُ عَلَیک یا مَنْ حَفَظَتِ الْامامَ فی یوْمِ عاشُورآءِ فی قَتْلی وَ بَذَلَتْ نَفْسَها فی نَجاةِ زَینِ الْعابِدینَ فی مَجْلِسِ اشْقَی الْاشُقِیآءِ وَ نَطَقَتْ کنُطْقِ عَلِی عَلَیهِ السٍّلامُ فی سُکک الْکوفَةِ وَ حَوْلَها کثیرٌ مِنَ الْاعْدآءِ السَّلامُ عَلَیک یا مَنْ نَطِحَتْ جَبینُها بِمُقَدَّمِ الْمَحْمِلِ اذا رَأتْ رَأسَ سَیدِ الشُّهَدآءِ وَ یخْرُجُ الدَّمَ مِنْ تَحْتِ قِناعِها وَ مِنْ مَحْمِلِها یحْبِثُ یری مِنْ حَوْلِها الْاعْدآءِ السَّلامُ عَلَیک یا تالِی الْمَعْصُومِ السَّلامُ عَلَیک یا یا مُمْتَحَنَةً فی تَحَمُّلاتِ الْمَصآئِبِ کالْحُسَینِ الْمَظْلُومِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ السَّلامُ عَلَیک ایتُهَا الْبَعیدَةُ مِنَ الْاوْطانِ السَّلامُ عَلَیک ایتُهَا الْاسیرَةُ فِی الْبُلْدانِ السَّلامُ عَلَیک ایتُهَا الْمُتَحَیزَةِ فی خَرابِهِ الشّامِ السَّلامُ عَلَیک ایتُهَا الْمَتَحَیرَةِ فی وُقُوفِک عَلی جَسَدِ سَیدِ الشُّهَدآءِ وَ خاطَبْتِ جَدَّک رَسُولُ اللهِ بِهذَا النِّدآءِ صَلّی عَلَیک مَلیک السٍّمآءِ هذا حُسَینٌ بِالْعَرآءِ مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّدآءِ مُقَطَّعُ الْاعْضآءِ وَ بَناتُک سَبایا وَ الَی اللهِ الْمُشْتَکی وَ قالَتْ یا مُحَمَّدُ هذا حُسَینٌ تُسْفی عَلَیهِ ریحُ الصَّبا مَجْذُوذُ الرَّأسِ مِنَ الْقَفا قَتیلُ الْاوْلادِ الْبَغایا وا حُزْناهُ عَلَیک یا ابا عَبْدِاللهِ السٍّلامُ عَلی مَنة تَهَیجَ قَلْبُها لِلْحُسَینِ الْمَظْلُومِ الْعُریانِ الْمَطْرُوحِ عَلَی الثَّری وَ قالَتْ بِصَوْتٍ حَزینٍ بِابی مَنْ نَفْسی لَهُ الْفِدآءِ بِابی الْمَهْمُومِ حَتّی قَضی بِابی الْعَطْشانِ حَتّی مَضی بِابی مَنْ شَیبَتُهُ تَقْقُزُ بِالدِّمآءِ السَّلامُ عَلی مَنْ بَکتْ عَلی جَسَدِ اخیها بَینَ الْقَتْلی حَتّی بَکا لِبُکآئِها کلُّ عَدُوٍ وَ صَدیقٍ وَ رِأی النَّاسُ دُمُوعَ الْخَیلِ تَنْحَدِرُ عَلی حَوافِرِها عَلَی التَّحْقیقِ السَّلامُ عَلی مَنْ تَکلَّفَتْ وَاجْتَمَعَتْ فی عَصْر عاشُورآءِ بَناتِ رَسولِ اللهِ وَ اطْفالِ الْحُسَینِ وَ قامَتْ لَهَا الْقیامَةُ فی شَهادَةِ الطِّفْلَینِ الْغَریبَینِ الْمَظْلُومَینِ السَّلامُ عَلی مَنْ لَمْ تَنَمْ عَینُها لِأجْلِ حِراسَةِ الِ اللهِ فی طَفِّ نَینَوا وَ سارَتْ اسیراً ذِلیلًا بِیدِ الْاعْدآءِ السَّلامُ عَلی مَنْ رَکبَتْ بَعیراً بِغَیرِ وَطآءٍ وَ نادَتْ اخیها ابَاالْفَضْلِ بِهذَا النِّدآءِ اخی ابَاالْفَضْلُ انْتَ الَّذی رَکبْتَنی اذا ارَدْتُ الْخُرُوجَ مِنَ الْمَدینَةِ السَّلامُ عَلی مَنْ خَطَبَتْ فی مَیدانِ الْکوفَةِ بِخُطْبَةٍ نافِعَةٍ حَتّی سَکنَتِ الْاصْواتُ مِنْ کلِّ ناحِیةٍ السَّلامُ عَلی مَنِ احْتَجَّتْ فی مَجْلِسِ ابْنِ زیادٍ بِاحْتِجاجاتٍ واضِحَةٍ وَ قالَتْ فی جَوابِهِ بِبَیناتٍ صادِقَةٍ اذْ قالَ ابْنُ زیادٍ لِزَینَبِ سَلامُ اللهِ عَلَیها کیفَ رَأیتِ صُنْعَ اللهِ بِاخیک الْحُسَینِ قالَتْ ما رَایتُ الّا جَمیلًا السَّلامُ عَلَیک یا اسیراً بِایدِی الْاعْدآءِ فِی الْفَلَواتِ وَ رَایتِ اهْلَ الشّامِ فی حالَةِ الْعَیشِ وَ السُّرورِ وَ نَشْرِ الرّایاتِ السَّلامُ عَلی مَنْ شُدَّ الْحَبْلُ عَلی عَضُدِها وَ عُنُقِ الْامامُ زَینِ الْعابِدینَ وَادْخُلُوها مَعَ سِتَّةِ عَشَرَ نَفَرٍ مِنْ آلِ رَسُولِ اللهِ وَ هُمْ کالْاسرآءِ مُقَرَّنینَ بِالْحَدیدِ مَظْلُومینَ وَ قالَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ لِیزیدَ یا یزیدُ ما ظَنُّک بِرَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ الِهِ لَوْ رَانا عَلی هذِهِ الْحالَةِ ثُمَّ قالَتْ امُّ الْمَصآئِبِ زَینَبُ لَهُ قآئِلًا فَاهَلُّوا وَاسْتَهَلُّوا فَرَحاً ثُمَّ قالُوا یا یزیدُ لاتَشَلْ مُتَنَحِیاً عَلی ثَنایا ابی عَبْدِاللهِ سَیدِ شَبابِ اهْلِ الْجَنَّةِ تَنْکثْها بِمَحْضَرَتِک ثُمَّ قالَتْ وَ لَئِنْ جَرَتْ عَلَی الدَّواهی مُخاطَبَتُک وَ انّی لَاسْتَصْغِرُ قَدْرَک وَ اسْتَعْظِمُ تَفْریعَک وَ اسْتَکثِرُ تَوْبیخَک لکنَّ الْعُیونَ عَبْرا وَالصُّدُورَ حَرّا الا فَالْعَجَبُ کلَّ الْعَجَبِ مِنْ اقْدامِک لِقَتْلِ حِزْبِ اللهِ النُّجَبآءِ بِحِزْبِ الشَّیطانِ الطُّلَقآءِ وَ لَئِنِ اتَّخَذْتَنا مَغْنَماً لَتَجِدْنا وَشیکا مَغْرَماً حینَ لاتَجِدُ الَا ما قَدَّمَتْ یداک وَ ما رَبُّک بِظَلّامٍ لِلْعَبیدِ وَ الَی اللهِ الْمُشْتَکی وَ عَلَیهِ الْمُعَوَّلْ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ فَکدْ کیدَک وَ اسِعْ سَعْیک وَناصِبْ جَهْدَک فَوَاللهِ لاتَمْحُوا ذِکرَنا وَ لاتُمیتُ وَحْینا وَلاتُدْرِک امَدَنا وَ لاتُرْحَضُ عَنْک عارَها وَ هَلْ رَأیک الّا فَنَداً وَ ایامُک الّا عَدَداً وَ جَمْعُک الّا بَدَداً یا یزیدُ اما سَمِعْتَ قَوْلَ اللهِ تَعالی وَ لاتَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ امْواتاً بَلْ احْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ وَ حَسْبُک بِاللهِ حاکماً وَ بِمُحَمَّدٍ خَصْماً وَ بِجِبْریلَ عَدُوّاً ثُمَّ قالَتْ الْحَمْدُللهِ الَّذی خَتَمَ لِاوَّلِنا بِالسَّعادَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ لِأخِرِنا بِالشَّهادَةِ والرَّحْمَةِ انَّهُ رَحیمٌ وَدُودٌ وَ هُوَ حَسْبُنا وَ نِعْمَ الْوَکیلُ وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ وَ اهْلِ بَیتِ الطّاهِرینَ الْائِمَّةِ الْمَعْصُومینَ امینَ یا رَبَّ الْعالَمینَ.[4]
منابع:
1. بداونی، عبدالقادر بن ملوکشاه، منتخب التواریخ، ص۶۷.
2. قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری (علیهاالسّلام) من المهد الی اللحد، ص۵۹۱.
3. عبیدلی نسابه، یحیی بن حسن، اخبار الزینبیات، ص۱۹–۲۲.
4. ملتجى، مهدى، بزرگ بانوى جهان زينب( س)، ص 189.
رکن یمانی
خوشتر آن باشد که وصف دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
در مورد ولادت امام علی علیه السلام در منابع اهل تسنن از شخصی به نام یزید بن قعنب روایت شده است: با گروهی از قریش در کنار کعبه بودیم که ناگهان فاطمه بنت اسد در حالی که درد زایمان داشت کنار کعبه آمد و خدا را به این خانه مقدس و بانی آن سوگند داد تا درد را بر او تسکین دهد. ناگهان در مقابل چشمان حیرتزده ما دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد داخل خانه کعبه شد و دیوار به هم آمد.
شگفتزده سراغ درب کعبه رفتیم و دیدیم بسته است. سراغ کلیددار کعبه فرستادیم. او آمد و قفلی که همیشه بهراحتی گشوده میشد هرچه کرد باز نشد. فهمیدیم در آن حکمتی نهفته است.
بعد از سه شبانهروز دیوار خانه کعبه از همانجا دوباره شکفته شد و فاطمه بنت اسد در حالی که نوزاد مطهر و مقدس خود را در آغوش گرفته بود بیرون آمد. دیوار کعبه مجددا به هم آمد و او خدا را سپاس گفت که به او توفیق داد نوزاد خودش را در مقدسترین مکان به دنیا آورد.
این فضیلت بزرگی است که برای هیچیک از اولیاء بزرگ الهی حاصل نشده، هر چند که مخالفان به مقام عظیم امیرالمومنین امام علی علیه السلام که نتوانستهاند آن فضیلت بزرگ را انکار کنند، با جهل و تعصب کور گفتهاند بنابر نقلی پیش از علی هم «حکیم بن حزام» یکی از سران مشرکین مکه در کعبه به دنیا آمده بود که این دروغی بیش نیست.
منابع:
کشف الیقین؛ علامه حلی
الامالی؛ شیخ صدوق
روضه الواعظین؛ فتال نیشابوری
ارشاد القلوب؛ حسن بن محمد دیلمی