مهدویت در اندیشه امام حسن علیه السلام
امام حسن علیه السلام در خلال تبیین علت معاهده با معاویه، خبر از آیندهای دادند که طی آن، مردی از اهلبیت علیهمالسلام خروج میکند و هر چیز را در جایگاه خود قرار میدهد.
مهدویت از اساسیترین آموزههای دین مبین اسلام شمرده میشود. هر یک از معصومین علیهمالسلام، از رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفته تا ائمه اطهار علیهمالسلام، نسبت به تبیین آن اهتمام ویژهای داشتند به گونهای که احادیث مربوط به مهدویت، آخرالزمان و ظهور بیشترین حجم از روایات را به خود اختصاص داد؛ بخشی از این روایات در توضیح و تفسیر آیات قرآن طرح شد که با عنوان «آیاتالمهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف» شناخته میشوند و بخشی نیز به مناسبتهای سیاسی و اجتماعی بیان شد.
از جمله آن که امام حسن مجتبی علیه السلام در مقطعی که با معاویه معاهدهای منعقد کردند، به تبیین آیندۀ اسلام از جمله تسلط حکومت فاسقان و ظالمان پرداختند و بعد خبر از آیندهای دادند که طی آن، مردی از اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام خروج میکند و هر چیز را در جایگاه خود قرار میدهد. در یکی از این روایات، وقتی مسلمانان مقدسمآب به امام حسن علیه السلام هجمه آوردند تا ایشان را نسبت به معاهدهشان با معاویه توبیخ کنند، حضرت به ماجرای پوشیده بودن حکمت کارهای خضر بر موسای نبی علیه السلام اشاره کرده، فرمود:
آیا نشنیدهاى هنگامى که حضرت خضر کشتى را سوراخ کرد و آن کودک را کشت و آن دیوار را تعمیر کرد، حضرت موسى به علت اینکه حکمت آنها را نمیدانست نپسندید و بر او اعتراض کرد، در حالی که نزد خداوند دارای حکمت و صواب بود و بعد فرمود:
هر یک از ما ائمه سازش با سلطان زمانش را به گردن میگیرد، جز قائم ما که عیسی روح الله پشت سر او نماز میگزارد و خداوند، ولادت او را از مردم پوشیده میدارد و خود وی از نظرها پنهان خواهد شد تا چون ظهور کند بیعت هیچکس در گردن وی نماند؛ أَمَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا یَقَعُ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ عج الَّذِی یُصَلِّی خَلْفَهُ رُوحُ اللَّهِ عِیسَى بْنُ مَرْیَمَ علیه السلام فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُخْفِی وِلَادَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ.
امام حسن علیه السلام در روایتی دیگر ضمن اشاره به تبعات حکومت معاویه و امویان فرمود: “…حق در حکومت او کهنه و باطل پدیدار و آشکار میشود. هرکه برای احقاق حق با او مخالفت کند، کشته شود و هرکه بر باطل با او همکاری میکند، پاداش میگیرد و همینگونه خواهد بود (یعنی روال عادی دنیا میشود) تا در نهایت خداوند در آخرالزمان مردی را مبعوث میکند.“
و بعد به برخی ویژگیهای رفتاری امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و ثمرات ظهورشان اشاره کرده، فرمود:
?️او مردم را از فتنه و بلا و نادانی نجات دهد؛ کَلَبٍ مِنَ الدَّهْر وَ جَهْلٍ مِنَ النَّاسِ
?️ خداوند او را با ملائک تأیید و یاری دهد و یارانش را حفظ کند و او را با آیاتش حفظ کند. یُؤَیِّدُهُ اللَّهُ بِمَلَائِکَتِهِ وَ یَعْصِمُ أَنْصَارَهُ وَ یَنْصُرُهُ بِآیَاتِهِ
?️ او را بر اهل زمین پیروز کند و همه به رضایت یا کراهت مطیع او شوند. وَ یُظْهِرُهُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ حَتَّى یَدِینُوا طَوْعاً وَ کَرْهاً (اشاره به 83 آلعمران)
?️زمین را از عدل و نور و برهان [و هدایت] پر میکند و تمام اهل زمین تسلیم او میشوند و کافری باقی نمیماند، جز آنکه به او ایمان میآورد و شخص بدسرشت و ناپاک یافت نخواهد شد، جز آنکه صالح و پرهیزگار میشوند. وَ یُظْهِرُهُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ حَتَّى یَدِینُوا طَوْعاً وَ کَرْهاً یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ نُوراً وَ بُرْهَاناً یَدِینُ لَهُ عَرْضُ الْبِلَادِ وَ طُولُهَا لَا یَبْقَى کَافِرٌ إِلَّا آمَنَ بِهِ وَ لَا طَالِحٌ إِلَّا صَلَحَ.
?️درندگان در حکومت او در آرامش هستند، و زمین، نباتات خود را ظاهر و آسمان برکاتش را نازل میکند و گنجها برای او آشکار شوند؛ وَ لَا طَالِحٌ إِلَّا صَلَحَ وَ تَصْطَلِحُ فِی مُلْکِهِ السِّبَاعُ وَ تُخْرِجُ الْأَرْضُ نَبْتَهَا وَ تُنْزِلُ السَّمَاءُ بَرَکَتَهَا وَ تَظْهَرُ لَهُ الْکُنُوزُ
?️و چهل سال بر شرق و غرب جهان حکومت خواهد کرد، خوشا به حال کسی که او را در آن روزها درک کند و سخنانش را بشنود؛ یَمْلِکُ مَا بَیْنَ الْخَافِقَیْنِ أَرْبَعِینَ عَاماً؛ فَطُوبَى لِمَنْ أَدْرَکَ أَیَّامَهُ وَ سَمِعَ کَلَامَهُ. (الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج2، 291)
?طرح اندیشۀ مهدویت از سوی امام حسن مجتبی علیه السلام آن هم در فضای ملتهب آن دوران، گویای آن است که اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام به شدت در حال و هوای منجی و ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بودند و در صحنههای مختلف توجه مردم را بهسوی حکومت آرمانی آن حضرت جلب و این مسئله را از مهمترین برنامههای خداوند در عالم معرفی میکردند.
منبع: برگرفته از سایت خبرگزاری تسنیم
سید مرتضی
شهید سید مرتضی آوینی: خون دادن برای امام خمینی زیباست اما خون دل خوردن برای امام خامنه ای از آن زیباتر است.
محمدرضا اسلاملو کارگردان و مستندساز سینما و تلویزیون، خاطرهی اولین متن خوانی شهید سیدمرتضی آوینی را اینگونه بیان کرد؛
اوایل فعالیت، با توجه به حیایی که شهید آوینی داشت، متونی را که مینوشت مایل نبود خودش بخواند. اگر به مستندهای ساخته شده سری اول توجه کنید صدای شهید سیدمرتضی آوینی نیست، بلکه صدای دوبلورهای تلویزیونی است.
معمولاً بنده مستندهایی را که میساختم، متونش را خودم میخواندم. به یاد دارم یک روز سیدمرتضی به من گفت: دوست ندارم متون را به هر شخصی بدهم و بخواند، بیا و با توجه به تجربهای که داری متون این مستند را شما بخوان. من هم قبول کردم و با هم به محل ضبط نریشنها رفتیم. پشت میکروفون نشستم و شهید آوینی کنار صدابردار در اتاق فرمان به من گفت بخوان.
بسم الله الرحمن الرحیم گفتم و متن را میخواندم، اما صدابردار صدا را قطع میکرد و شهید آوینی میگفت اینطور نیست، دوباره بخوان. دوباره بسم الله میگفتم و متن را تکرار میکردم، چند بار شهید سیدمرتضی آوینی کار را قطع کرد و در نهایت وارد اتاق شد و گفت: متوجه نمیشوی، باید این طور بخوانی.
بنده به شهید آوینی گفتم: خواهش میکنم بیا و متن را خودت بخوان، این متن رو خودت نوشتهای و حس و حال متن را بهتر درک میکنی، تو اگر تا صبح به من بگویی بخوان من نمیتوانم آن چیزی را که تو میخواهی بگویم.
با هزار سلام و صلوات از او خواهش کردیم که اینقدر به ما ایراد نگیرد و این متن را خود سید بخواند. شهید آوینی با اصرار زیاد ما قبول کرد و پشت میکروفون نشست.
به اتاق فرمان رفتیم، بعد از اینکه شهید آوینی شروع به خواندن متن کرد، دیدیم واقعاً به متن مسلط است و چقدر زیبا میخواند.
همانطور که رهبر معظم انقلاب دربارهی ایشان فرمودند:” شهید سیدمرتضی آوینی فضاهایی را که در متون تعریف میکند، دیده و تجربه کرده بود.” اصلاً باید بگویم به همین دلیل من نمیتوانستم متنهای او را بخوانم، چون شهید آوینی آسمانی بود و من زمینی توان خواندن متنهای او را نداشتم.
خلاصه بعد از این ماجرا شهید آوینی متنهای مستندهایش را خودش میخواند و از آن روز به بعد در اتاق کارش محلی را برای ضبط نریشنها درست کرد و در همان جا متنهای مستندهایش را خودش میخواند.
دو سه روز قبل از شهادت سیدمرتضی بود که ما ایشان را دم درب حوزه هنری دیدیم، حالش خیلی گرفته بود، بعد از احوال پرسی سیدمرتضی گفت: از عدم تحرک خودم، از اینکه نمیتوانم خدمت کنم خسته شدهام، از دنیا بیزار شدهام. قصد دارم دوباره به جبهه بروم.
شهید آوینی برای فیلمبرداری راهی جبهه شد و بعد از سه روز خبر شهادت ایشان را به ما دادند.
منبع:
گفتگوی خبرگزاری تسنیم.
از بیداری مردم تا شهادت
صدام:”ما سید صدر را کشتیم تا یک خمینی دیگر در عراق پیدا نشود.”
از کارهاي شگفت انگيز آيت الله محمدباقر صدر برای بيداری مردم عراق و آماده کردن آن ها برای قيام برگزاری تفسير موضوعی قرآن بود. آن هم بعد از تعطيل کردن درس خارج فقه!
در حوزه علميه نجف کمتر ديده شده بود که يک مرجع تقليد، تفسير قرآن بگويد، آن هم به جای درس خارج فقه، که اين بيشتر مايه تعجب ديگران می شد. به طوری که برخی از شاگردان او، در اين باره از وی سوال کردند او جواب داد:
«برای من تدريس و تأليف و تحقيق، صورت حرفه و هدف در زندگی ندارد، بلکه ادای وظيفه شرعی به هر نحو ممکن، برای من از همه چيز مهم تر است. امروز در اين برهه از تاريخ اسلام و مسلمين، که انقلاب اسلامی ايران به رهبری امام خمينی پيروز شده و پوزه قدرت های شيطانی شرق و غرب را به خاک ماليده و امت اسلام را در سرتاسر دنيا بيدار کرده است، من وظيفه خود می دانم که با تفسير قرآن، افکار مردم مسلمان عراق را آگاه و آرمان های انقلابی اسلام را مطرح نمايم و با بيان مفاهيم شورآفرين، حماسي و اجتماعی قرآن کريم، دل ها را برای پيوستن به انقلاب اسلامي ايران آماده کنم…… از طرفی، درس خارج فقه و اصول، بيش از حد لازم در حوزه گفته می شود، اما جای تفسير قرآن سخت خالي است!»
درس تفسير قرآن جنب و جوشی در ميان توده مردم به وجود آورده بود. حکومت صدام از اين پديده خجسته اسلامی، به وحشت افتاد و برای جلوگيری از هر گونه تحرک، در يک حمله همه جانبه همه نمايندگان آيت الله صدر را در تمام شهرهای کشور دستگير و زندانی کرد. شهيد صدر روز 16 رجب 1399 ه.ق را روز اعتراض و اظهار انزجار از اعمال ظالمانه رژيم اعلام کرد.
در ۱۷ خرداد ۱۳۵۸ شمسی سید محمدباقر صدر به فرمان صدام حسین، حاکم وقت عراق، دستگیر شد. بنتالهدی هنگام دستگیری برادرش، تا خیابان اصلی خانهشان جلو آمد و تصمیم گرفت تا برادر را همراهی کند، اما گماشتگان بعثی اجازه این کار را ندادند و وی در همان مکان فریاد برآورد و سخنرانی شگفتانگیزی ایراد نمود. سپس، رو به برادر کرد و گفت: «من برنمیگردم و میخواهم مانند حضرت زینب سلام الله علیها که برادرش حسین علیه السلام را همراهی کرد، همراه تو باشم.»
پس از انتقال برادر با تکبیرهای بلند، فریاد میزد:
«شما از چه میترسید، از یک مشت کتاب و مقاله، شما از بیداری مردم مسلمان میترسید، ولی بدانید مردم بیدار شدهاند.»
به دنبال آن، به حرم امام علی علیه السلام رفت و شبانه در آنجا سخنرانی کرد و مردم را به گریه واداشت. فردا و فرداهای دیگر هر روز به آنجا میرفت و سخنرانی میداشت.
سرانجام، حرکتهای روشنگرانه بنتالهدی، برادر را از زندان آزاد کرد، اما دیگر بار در ۱۷ فروردین ۱۳۵۹، حکومت بعثی عراق، بنتالهدی را، یک روز پس از بازداشت برادرش آیتالله صدر، دستگیر نمود و آنان را به سختی شکنجه داد. همواره در جمع زنان میگفت:«اسلام غریب است و دلسوز کم دارد.» و با همه وجود در راه خود تا پای جان پیش رفت.
برزان ابراهیم، برادر ناتنی صدام حسین، از آیتالله صدر خواسته بود تنها چند کلمه بر ضد امام خمینی و انقلاب اسلامی بنویسد که آیتالله صدر نپذیرفت و صدام او و بنتالهدی صدر، را در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ (۲۲ جمادیالاول ۱۴۰۰)، سه روز پس از آخرین دستگیری، به گونه دردناکی به قتل رساند. پیکر وی در قبرستان وادیالسلام شهر نجف در مقبره خانوادگی خاندان صدر به خاک سپرده شد.
پس از آنکه صدام، بنت الهدی را به قتل رساند، بعضی به او گفته بودند: چرا خواهر صدر را به قتل رساندی؟ او در پاسخ گفته بود:«من قضیه حسین را تکرار نمیکنم. زینب بعد از برادرش، زنده ماند و یزید و آلامیه را رسوا کرد»
فیلم مصاحبه خواهر شهید صدر:
پیشرفت امور دینی و معنوی پس از ظهور
امام علی علیه السلام: آنچه از کتاب و سنت مرده است، زنده میکند. [1]
یکی از اهدافی که همه ائمه معصومین علیهم السلام به دنبال آن بودند، استقرار نظام اسلامی و حاکمیت دین مبین اسلام در سرتاسر جامعه بود، همانطور هم هدف اصلی ظهور، که خود حضرت مهدی علیه السلام آن را دنبال میکنند حاکمیت و شناخته شدن خدا در جامعه است. در راستای همین هدف، طبق روایات معصومین علیهم السلام در جهان پس از ظهور، پیشرفت و گسترش امور دینی و معنوی با آموزه های مختلفی همراه است که به چند مورد از آن ها به اختصار می پردازیم؛
۱. آموزش قرآن
امام علی علیه السلام می فرماید: «گویا شیعیانم را می بینم که در مسجد کوفه، گرد آمده اند و با برپایی چادر هایی، مردم را به همان ترتیبی که قرآن فرود آمده بود، آموزش می دهند». [2]
حضرت مهدی علیه السلام که داناترین کس به علوم مورد نیاز بشری است، هر چه را که مصلحت بداند، به مردم خواهد آموخت که از جمله آنها قرآن و معارف رسول گرامی اسلام است.
پیشوای پنجم به جابر جعفی فرمود:
«إِنَّ الْعِلْمَ بِکتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ(ص) یَنْبُتُ فِی قَلْبِ مَهْدِینا کمَا ینْبُتُ الزَّرْعُ عَنْ أَحْسَنِ نَبَاتِهِ فَمَنْ بَقِیِ مِنْکمْ حَتَّی یلْقَاهُ فَلْیقُلْ حِینَ یرَاهُ…؛ علم به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در دل مهدی ما عجل الله تعالی فرجه الشریف ریشه می دواند؛ آن چنان که گیاه در دل زمین ها ریشه می دواند. هرکس در آن عصر او را ملاقات کند، این گونه به او سلام و تحیت بگوید: «السَّلَامُ عَلَیکمْ یا أَهْلَ بَیتِ الرَّحْمَةِ وَ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَة».[3]
۲. فراگیری حکمت
امام محمدباقر علیه السلام می فرماید: «تُؤْتَوْنَ الْحِکمَةَ فِی زَمَانِهِ حَتَّی إِنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِی فِی بَیتِهَا بِکتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص)؛ در روزگار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به اندازه ای به شما حکمت و فهم داده می شود که یک زن در خانه اش، بر طبق کتاب خدا و سنت پیامبر قضاوت (رفتار) می کند». نیز فرمود: «در زمان او به شما حکمت داده می شود» [4]
۳.توجه به عبادت
امام علی علیه السلام فرمود: «مردم در روزگار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به عبادت و دین روی می آورند و نماز را به جماعت برگزار می کنند». [5]
۴. رشد اخلاق و صفات پسندیده و از بین رفتن رذایل و صفات ناپسند
امام علی علیه السلام می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند کینه های بندگان نسبت به هم از دلهایشان زدوده می شود» و در روایتی امام محمدباقر علیه السلام فرمود: «هنگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می گذارد و اخلاقشان را به کمال می رساند». [6]
در آن زمان سطح معلومات مردم به درجهای از رشد و کمال میرسد که تمام اعضای خانواده ها از آن برخوردار می شوند. معارف اسلامی و تعلیم احکام و مسائل دینی همه جا را فرامیگیرد.
۵. تعلیم از طریق عمل
کارآمدترین روش در تعلیم و تربیت انسانها، عامل بودن مربی به گفته های خود است. اساساً رمز توفیق انبیا و امامان معصوم، در امر تبلیغ دین، شیوه رفتاری آن بزرگواران است. رفتار و حرکات حضرت حجت علیه السلام نیز در آن دوران که در معرض دید عموم قرار خواهد داشت، بالاترین آموزش و تعلیم عملی معارف قرآن و اهل البیت علیهم السلام شمار میرود؛ زیرا وجود امام علیه السلام جلوه تمام عیار برنامهها و دستورهای الهی است.
امام رضا علیه السلام در مورد ویژگی های امام زمان علیه السلام می فرماید:
«امام داناترین، حکیم ترین، پارساترین، حلیم ترین، شجاعترین، بخشندهترین مردم است. او برای مردم از خودشان سزاوارتر، از پدر و مادرشان مهربانتر، و در برابر خداوند از همه متواضعتر است. آنچه به مردم فرمان می دهد، خود بیش از دیگران به آن عمل میکند، و آنچه را که مردم را از آن نهی کند، خود بیش از همگان از آن میپرهیزد».[7]
امیدواریم همه ما در این ایام مبارک ماه شعبان، با عمل به روایات گرانسنگ اهل بیت علیهم السلام، تلاش کنیم تا زمینه ساز خوبی برای ظهور باشیم و بتوانیم زمان ظهور را نزدیک کنیم.
منابع:
1. نهج البلاغه، خطبه 138.
2. بحارالانوار، ج52، 364.
3. کمال الدین، ج2، ص 653 - بحارالانوار، ج51، ص36.
4. بحار الانوار، ج52، ص352.
5. عقد الدرر، ص159.
6. بحار الانوار، ج52، ص336.
7. من لایحضره الفقیه، ج4، ص 419.
شکوفایی علم و دانش در جهان پس از ظهور
انقلاب جهانی امام زمان علیه السلام دارای ابعاد مختلفی از جمله؛ سیاسی، اجتماعی و نظامی است و بنابر روایات، تحولات فرهنگی مهمترین بُعد آن هاست که در افراد و جامعه رخ خواهد داد. یکی از دستاوردهای عصر ظهور، با توجه به روایات شکوفایی علم و دانش است.
علم در آن زمان به میزانی از پیشرفت میرسد که طبق روایت امام باقر علیهالسلام:”در روزگار آن حضرت زنان در خانههایشان به طریق کتاب خدا و سنت پیامبر صلّیاللهعلیهوآله قضاوت میکند.[1]
امام صادق علیه السلام می فرماید: «دانش، بیست و هفت حرف است و همه آن چه پیامبران آورده اند، تنها دو حرف از آن است و مردم تا کنون جز با آن دو حرف با حرف های دیگر آشنایی ندارند. هنگامی که قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون می آورد و بین مردم نشر و گسترش دهد و آن دو حرف را نیز ضمیمه کند و مجموع بیست و هفت حرف را میان مردم گسترش می دهد.»[2]
این روایت و روایات هم خانواده اش نمیگویند همه مردم فوری، بیست و هفت حرف علم را یاد میگیرند. بلکه میگوید؛ حضرت حجت عجل الله فرجه الشریف، بقیه حروف علم را در میآورد و بین مردم گسترش میدهند.
به این معنا که آن حضرت بیست و هفت حرف علم را برای یادگیری مردم به عرصه ظهور میرساند و سفره علم را در این حد میگستراند.
?آیا هر کسی بیست و هفت حرف را یاد میگیرد و به مرتبه بالای علمی میرسد؟
این بستگی به تلاش و کوشش افراد دارد و به یقین تعدادی به مرتبه بالایی که ذکر شد میرسند ولی چه بسیارند که از نظر علمی در آن زمان نیز فقیرند و خواصی که به مرتبه بالای علمی رسیدهاند، حلقههای علمی و کلاسهای دانش اندوزی را تشکیل میدهند و بر دانش دیگران میافزایند و کسانی که طالب علمند در کلاس آنها شرکت میکنند. از اینرو در روایت آمده است که امام صادق علیهالسلام میفرماید: گویا میبینیم که شیعیان علی علیه السلام قرآنها را در دست دارند و مردم را آموزش میدهند. [3][4]
و در روایتی دیگر اصبغ بن نباته میگوید: از علی علیهالسلام شنیدم که میفرمود: «گویا عجم (نژاد غیر عرب) را میبینم که چادرهایشان را در مسجد کوفه برافراشته شده است و به مردم قرآن میآموزند؛ به همان گونه که فرود آمده است.»[5]
بنابراین گرچه حضرت با ظهورشان مکان یادگیری بیست و هفت حرف علم را فراهم میکند ولی در همان عصر هم چه بسیارند که به قله علمی مذکور نمیرسند و رسیدن به قله علمی نیازمند تلاش آن هاست. عیناً همانند مرتبه بالای تقوایی که هر کس میتواند با تلاش و کوشش آن را به دست آورد، ولی در عمل همه مردم چنین توفیقی را ندارند. پس همان طور که رسیدن به قله تقوا نیازمند مجاهدت است، رسیدن به درجه بیست و هفتم علم نیز نیاز به تلاش و پیگیری دارد.
توجه به این نکته نیز لازم است که علم دارای مراتبی است و مرتبه آخر علم از آن خداست و پیامبر مکرم اسلام و امامان معصوم علیهم السلام نیز مرتبهای از علم را دارا هستند و نه پیامبران قدرت و این ظرفیت را دارا هستند که به محدوده علم الهی که اختصاص به او دارد، وارد شوند و بر معلومات خود بیفزایند و نه همه مردم این شایستگی و ظرفیت را دارند که علمشان را به درجه علم معصومان علیهم السلام برسانند. بنابراین اگر ما نمیتوانیم در حد معصومان علیهم السلام، عالِم شویم، از باب راکد بودن علم نیست بلکه از بی ظرفیتی ماست.
اگر کمالِ دانش بشرِ غیر معصوم در بیست و هفت حرف باشد و در زمان ظهور آن امام معصوم همه مردم با جِد و جهدشان و با کمک گرفتن از امامانِ خود، این مرتبه از کمال علمی که برای او تعیین شده است را به دست آوردند، چه اشکال دارد در همان مرتبه که به عنوان مثال، بالاترین مرتبه کمال است باقی بمانند و یا چنین دانشی به تکالیف شرعی خویش بپردازند و در بُعدهای دیگری قدم بردارند و به یقین با چنین دانشی و بینشی زندگی کردن و قرآن خواندن صفای دیگر و ثواب دیگری را می طلبد.
منابع:
1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۲.
2. همان، ص۳۳۶.
3. همان، ص۳۶۴.
4. محمد بن ابراهیم نعمانی، غیبت نُعمانی، ص۳۱۸.