آقازاده واقعی در جبهه
در عملیات بدر در اسفندماه سال 1363 سید مصطفی خامنهای فرزند رئیسجمهور وقت و رهبر کنونی انقلاب اسلامی شرکت داشتهاند که بهواسطه مفقود شدن ایشان برای مدتی در زمان عملیات، نگرانیهایی بین برخی از مسؤولان نظام ایجادشده بود که بعداً این نگرانیها در 28 اسفند 1363 برطرف میشود و ایشان سالم به منزل بازمیگردد. در خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی دراینباره آمده است:
سهشنبه 28 اسفند 1363
«اول وقت خبر دادند که یک موشک دیگر به مناطق نظامی و حساس و استراتژیک بغداد زدهشده. احمد آقا (سید احمد خمینی، فرزند امام) تلفنی گفت خبرگزاریهای خارجی گفتهاند که موشک امروز به مرکز صنعتی و نفتی الدوره در بغداد اصابت کرده است؛ گفت که مصطفی فرزند آقای آیتالله خامنهای که در جبهه بوده اطلاعی از ایشان در دست نیست… بالاخره معلوم شد که مصطفی سالم است و به تهران برگشت.»
حضور فرزند ارشد رئیسجمهور در عملیات نظامی بدر بهصورت یک نیروی رزمی عادی و احتمال مفقودالاثر شدن ایشان در آن زمان نشان از آن دارد که رهبران نظام جمهوری اسلامی از جان خود و فرزندانشان برای حفاظت از این نظام و تحکیم اسلام ناب محمدی صلیالله علیه و آله و سلم گذشته بودهاند.
منبع:
به سوی سرنوشت، صفحه 367
شیخ الاسلام
علامه مجلسی قهرمان عرصه سیاست است اما به موجب کینه ورزی و عناد مستشرقان و روشنفکران غربزده همچنان مظلوم تاریخ سیاست است. علامه پس از فوت مرحوم ملا محمد باقر سبزواری در سال 1090 هجری به منصب شیخ الاسلامی دست یافت .و در این مسند خدمات بسیاری را در مقوله های گوناگون سیاسی و اجتماعی به ایران و تشیع نمود. بزرگترین کار علامه مجلسی در صحنه سیاست که به نفع تشیع و مکتب آن ختم شد مبارزه با صوفیان بود. علامه مجلسی در دوایر دولتی و همچنین نظامهای مختلف اداری از قدرت آنها کاست او در خصوص این گروه که فقط در اصفهان بیست و یک تکیه و خانقاه و زاویه داشتند، در رساله اعتقادات می نویسد؛ اینک من به طور اجمال برای شما می نویسم و بیان می کنم چیزهایی را که برای خودم از اصول مذهب به وسیله اخبار کثیره متواتره ظاهر شده است تا گمراه نشوید و به خدعه ها و فریب ها و غرورهای صوفیه فریب داده نشوید و حجت خدا را بر شما تمام می کنم.
علامه علاوه بر مبارزه با صوفیان با کشیشان دربار، بیگانگان ، نمایندگان موسسات و شرکتهای غربی به مبارزه با بت پرستان پرداخت. روزی به علامه مجلسی خبر دادند که بت پرستان در شهر اصفهان در خانه ای بتی قرار داده اند و برای نیایش و پرستش آن بت به آن خانه می روند. علامه بعد از تحقیق و آگاه شدن از محل بت فتوای خراب کردن آن را صادر کرد.
پیکر پاک علامه مجلسی در کنار مسجد جامع اصفهان و جنب مدفن پدر فرزانه اش مولی محمد تقی مجلسی به خاک سپرده شد و زیارتگاه شیعیان جهان شد.
منبع:
ترجمه اعتقادات علامه مجلسی، ص ۷۸
روضه الجنات، ج۲، ص ۷۹
رزق شهید(#راه_آخر)
#یک_تکه_کتاب?
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی?
#ذوالفقار_سیدعلی
بندرعباس یک جلسه بود برای ثبت نام و اعزام نیرو به جبهه های مقاومت! جلسه دیروقت تمام شدوقرار شد که حاج قاسم سلیمانی شب را بمانند! خانه ما شدپراز نورحضور حاج قاسم. چون دیر وقت بود، من یک پذیرایی مختصری کردم و بعد هم رخت خواب آوردم تاسردار بخوابد. حاج قاسم نگاهی به تشک و پتو کردند. سری تکان داده و گفتند: - اینا چیه!یعنی من روی تشک و پتوی گرم و نرم بخوابم؟ شما اینارو جمع کنید. من روی زمین می خوابم.همین بالش کافیه! پی نوشت:
اتاقی پر از وسایل راحتی؟ خانه ای پراز امکانات رفاهی؟ حاج قاسم اگر دل ها را تسخیر کرد چون خودش، راحتی اش، امکاناتش و لذتش، اولویتش نبود! جانش برای خدا! توانش برای خدا! دارایی اش در راه خدا….
شکنجه گری که شهید شد!!!
°•°•° بسم رب الشهدا و الصدیقین °•°•°
خداوند درباره ی اهمیت خوش اخلاقی و برخورد خوب با مردم به رسول خود در قرآن می فرماید: اگر اخلاق تو تند بود مردم از اطراف تو می رفتند.
یکی از کسانی که به این آیه به خوبی عمل کرد زنده یاد حجت الاسلام ابوترابی، مسئول امور آزادگان بود. در این رابطه ذکر حکایتی خالی از لطف نیست.
?توی اردوگاه تکریت پنج، مسئول شکنجه اسرای ایرانی، جوانی بود بنام کاظم عبدالامیر
یکی از برادران کاظم اسیر ایرانیها، و برادر دیگرش هم در جنگ کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت، و انگار ایرانیها را مقصر همه مشکلات خودش می دانست. کاظم آقای ابوترابی را خیلی اذیت می کرد. او می دانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، به همین خاطر ضربات کابلی که نثارش می کرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسراء داشت، اما مرحوم ابوترابی هیچگاه شکایت نکرد و به او احترام می گذاشت! کاظم از هر فرصتی برای شکنجه روحی، روانی و جسمی اسرا بویژه آقای ابوترابی استفاده می کرد.
تنها خوبی کاظم شیعه بودنش بود. خانواده کاظم به روحانیون و سادات احترام می گذاشتند. اما آقای ابوترابی در اردوگاه حکم یک اسیر رو برای کاظم داشت، نه یک سید روحانی
یکروز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست رفت سراغ آقای ابوترابی و گفت:بیا اینجا کارت دارم…
ما تعجب کردیم و گفتیم لابد شکنجه جدید و…اما از آنروز رفتار کاظم با اسرا و آقای ابوترابی تغییر کرد و دیگر ما رو کتک نمی زد.وقتی علت رو از آقای ابوترابی پرسیدیم ، گفت:
کاظم اون روز من رو کشید کنار و گفت خانواده ما شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات رو بهم کرده بود. بارها بهم گفته بود مبادا ایرانی ها را اذیت کنی، اما دیشب خواب حضرت زینب(سلام الله علیها) رو دیده و حضرت نسبت به کارهای من در اردوگاه به مادرم شکایت کرده.
صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و پرسید:
تو در اردوگاه ایرانی ها رو اذیت می کنی؟ حلالت نمی کنم…
حالا من اومدم که حلالیت بطلبم.
کم کم محبت حاج اقا ابوترابی در دل کاظم جا باز کرد و شد مرید ایشون، بطوریکه وقتی قرار شد آقای ابوترابی رو به اردوگاه دیگری بفرستند کاظم گریان و بسیار دلگیر بود. وقتی اسرای ایرانی آزاد شدند، کاظم برا خداحافظی با اونا بخصوص اقای ابوترابی تا مرز ایران اومد.
او بعد از مدتی نتوانست دوری حاج اقا ابوترابی رو تحمل کنه و برای دیدن حاج آقا راهی تهران شد.وقتی فهمید حاج آقا توی سانحه تصادف مرحوم شدند به شدت متاثر شد و رفت مشهد سر مزارش و مدتها آنجا بود. کاظم از خدا می خواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذره.
حتی می رفت سراغ برخی از اسرای ایرانی که شکنجه شون کرده بود و حلالیت می طلبید تا اینکه کاظم مدتی قبل رفت سوریه و در دفاع از حرم حضرت زینب به شهادت رسید.
کتاب مدافعان حرم / ص 24
رزق شهید (#راه_هفتم)
#یک_تکه_کتاب?
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی ?
#ذوالفقار_سیدعلی
°•°•بسم رب الشهدا و الصدیقین °•°•°
احمد کاظمی بود، سردار شهید احمد کاظمی.
قاسم سلیمانی بود، سردار شهید قاسم سلیمانی،
بقیه سرداران…
جلسه مهمی بود و حضور فرماندهان! طول کشید.
سرسفره که رفتند، رنگینی غذا به چشم می آمد. دوستان ارتش سنگ تمام گذاشته بودند. اما احمد کاظمی نشست سرسفره و با نان و پنیر و سبزی مشغول شد و همین!
اشاره کردند به سفره و گفتند: این همه غذا هست چرا نمی خورید!
گفت: نه ما به این سفره ها عادت نمی کنیم بهتره از خودمان مراقبت کنیم و از این تشریفات خالی باشیم.
حاج قاسم هم همین طور عمل کرد؛ یاد بچه های جنگ بود و شرافتی که باید حفظ می شد.
پی نوشت:
الناس: مردم… علی: بر دین و روش… ملوکهم:بزرگانشان هستند.
بزرگانشان، بزرگان نظامی حاج قاسم وارند، همت، زین الدین، کاظمی…
همین است که سپاهیان بعد از 41 سال هنوز هم مایه امیدند، در صف مجاهدتند، جان برکفند.
ایران امن ترین کشور دنیاست.
این امنیت را چه کسی تامین کرده است؟
دشمن همین را فهمیده؛
و اگر بتواند در دل مردم ما بی اعتمادی نسبت به پاسداران و حافظان امنیت ایجاد کند
بزرگ ترین گام را برای ناامن کردن ایران برداشته است.
زلزله، سیل، مرز… سپاه
حفاظت، امنیت، فرامرز… سپاه
- سازندگی، سپاه
بی خود نیست امریکا و بدبخت های جیره خور داخلی در فضای مجازی ا
ین طور سپاه را میکشند
عزت اما نزد خداست✋?