محمد(ص) رحمت للعالمین
از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده که: «حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله از براى دنیا و یا امورى که به شخص او مربوط میشد، خشمگین نمى شد.تنها براى خدا، آن گاه که حرمتهاى الهى شکسته مى شد، غضب مى کرد، هرگاه از براى حق، غضبناک مى شد احدى را نمى شناخت، و غضب او تسکین نمى یافت تا یارى حق را نمى کرد.
یکى از همسران آن حضرت مى گوید: وقتى رسول خدا صلی الله علیه و آله غضب مى کرد به جز على علیه السلام کسى را یاراى سخن گفتن با حضرتش نبود. [1]
امام علی علیه السلام: “حضرت پیامبر صل الله علیه و آله از برای دنیا هرگز به غضب نمی آمد اما هرگاه از برای حق غضبناک می شد احدی را نمی شناخت و غضب (خشم) او سنگینی نمی یافت تا یاری حق را نمی کرد. [2]
آری پیامبر در مسائل شخصی خود و دنیوی خشمگین نمی شد چرا که او را خداوند در قرآن کریم چنین معرفی می کند: «انک لعلی خلق عظیم. »[3]
و یا فرمود:«لو کنت فظاً غلیظ القلب لا نفضوا من حولک»
پیامبر و شخص یهودی
نقل شده شخصی می آید در کوچه جلوی پیامبر را می گیرد مدعی می شود که من از تو طلبکارم، طلب مرا الان باید بدهی پیامبر می گوید: اولاً تو از من طلبکار نیستی، و ثانیاً الان پول همراهم نیست اجازه بده برم. می گوید: یک قدم نمی گذارم آن طرف بروی همین جا پول من را باید بدهی و دین مرا بپردازی هرچه پیامبر با او نرمش نشان داد او بیشتر خشونت می ورزد تا آنجا که با پیامبر گلاویز می شود و ردای (عبا) پیامبر را لوله می کند. دور گردن ایشان می پیچد و می کشد اثر قرمزی اش در گردن پیامبر ظاهر می شود مسلمین می آیند که چرا پیامبر دیر کرد. می بینند یک یهودی چنین ادعایی دارد. می خواهند خشونت کنند. پیامبر می فرماید: کاری نداشته باشید من خودم می دانم با رفیقم چه کنم. آنقدر نرمش نشان می دهد که یهودی همان جا می گوید: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّک رسول الله.[4]
پیامبر و دفاع از مقام حضرت موسی
روزی یکی از یهودیان مدینه متاعی می فروخت و یکی از انصار از وی تقاضای خرید کرد. یهودی که حاضر نبود کالای خود را مقابل قیمتی که مرد انصاری تقاضا نموده بود بفروشد، گفت: سوگند به آن کسی که موسی را برگزیده، به این قیمت نمی فروشم. مرد انصاری به گمان این که وی با این جمله قصد تعریض به پیامبر اسلام را دارد، تحریک شده و سیلی محکمی بر صورت یهودی نواخت و فریاد زد: تو چنین می گویی در حالتی که هنوز محمد در میان ما است؟! یهودی نزد پیامبر آمد و از رفتار انصاری شکایت کرد و گفت که وی از اهل پیمان است. پیامبر صل الله علیه و آله هنگامی که از جریان آگاهی یافت، آن چنان خشمگین شد که آثار خشم بر صورتش ظاهر گردید و فریاد زد:در میان پیامبران خدا، امتیازی قائل نشوید.
آن گاه موسی کلیم الله را به خیر یاد نمود و آن حضرت را با آن چه که شایسته مقامش بود، مدح و ستایش کرد.» [5]
منابع:
1. منتخب کنزالعمال، ج ۳، ص ۸۲
2. معراج السعاده، ص۱۶۶
3. آل عمران/۱۵۹
4. سیری در سیرة نبوی، استاد مرتضی مرتضی، ص۲۳۸
5. اسلام و همزیستی مسالمت آمیز،ص۱۰۶