پهلوانان نمی میرند
26 مرداد سالروز بازگشت اولین گروه از آزادگان سرافراز به میهن اسلامی است. به همین مناسبت خاطره ای از این آزادگان از ایام اسارتشان در اردوگاه های رژیم بعث که نشان دهنده ارتباط قلبی و ایمان خدشه ناپذیرشان به حضرت امام است، بیان می شود؛
پهلوانانی بی پروا
زمانی که بچه ها را بعد از قبول قطعنامه به کربلا می بردند، بچه ها تعریف می کردند که وقتی از اتوبوس پیاده شدیم و خواستیم به طرف حرم برویم، از آن جایی که ارتباط با مردم ممنوع بود، از دور یواشکی دستی تکان می دادیم و نگاهی می کردیم. به هر حال، با همان نگاه پیامی رد و بدل می شد. گاهی که به جمعیت نگاه می کردیم، می دیدیم بعضی از خانمها چادرهایشان را آرام کنار می زنند و عکس کوچکی از امام را که با خود همراه دارند به ما نشان می دهند و با این حرکت می گویند که ما هم با شما هستیم. این تأثیری بود که امام خمینی(رحمه الله علیه) در دل آزادی خواهان جهان، خصوصاً مستضعفان، گذاشته بود. بچه ها می گفتند: وقتی به حرم رفتیم، خادمی که برایمان زیارت می خواند در پایان زیارت چند دعا برای صدام کرد و اسم آن ملعون را آورد. بچه ها هم به جای او نام امام را آوردند و این در دل خادمان تأثیر کرده بود که ما چقدر شجاع هستیم که در فضایی که خود عراقی ها هم جرأت اینجور فعالیتها را ندارند، ما که عرب نیستیم و غریبه ایم و از همه مهم تر در دست دشمن بعثی اسیریم، اینطور برای امام دعا می کنیم و هیچ باکی هم از دشمن نداریم.
در حرم حضرت اباالفضل(علیه السلام) نیز یکی از بچه ها داد زده بود: «اباالفضل علمدار، خمینی را نگهدار» و بعد کتک مفصلی هم خورده بود و این برای مردم عراق خیلی عجیب بود که چطور اینها جرأت این کارها را دارند. در مراسم مختلف هم، با وجود تدابیر امنیتی شدید، ما به راحتی عکسی از امام را روی پتو طراحی می کردیم (توسط نقاشان ماهری که داشتیم و واقعاً دستی در هنر داشتند) که به هر حال جو معنوی بسیار زیبایی به اردوگاه و آسایشگاه می داد و برای تزئین مراسم به کار می رفت.
منبع:
رنج غربت، داغ حسرت، خاطرات آزادگان از دوران اسارت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص199 و 200، محمدمراد حمزه ای