آقازاده واقعی در جبهه
در عملیات بدر در اسفندماه سال 1363 سید مصطفی خامنهای فرزند رئیسجمهور وقت و رهبر کنونی انقلاب اسلامی شرکت داشتهاند که بهواسطه مفقود شدن ایشان برای مدتی در زمان عملیات، نگرانیهایی بین برخی از مسؤولان نظام ایجادشده بود که بعداً این نگرانیها در 28 اسفند 1363 برطرف میشود و ایشان سالم به منزل بازمیگردد. در خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی دراینباره آمده است:
سهشنبه 28 اسفند 1363
«اول وقت خبر دادند که یک موشک دیگر به مناطق نظامی و حساس و استراتژیک بغداد زدهشده. احمد آقا (سید احمد خمینی، فرزند امام) تلفنی گفت خبرگزاریهای خارجی گفتهاند که موشک امروز به مرکز صنعتی و نفتی الدوره در بغداد اصابت کرده است؛ گفت که مصطفی فرزند آقای آیتالله خامنهای که در جبهه بوده اطلاعی از ایشان در دست نیست… بالاخره معلوم شد که مصطفی سالم است و به تهران برگشت.»
حضور فرزند ارشد رئیسجمهور در عملیات نظامی بدر بهصورت یک نیروی رزمی عادی و احتمال مفقودالاثر شدن ایشان در آن زمان نشان از آن دارد که رهبران نظام جمهوری اسلامی از جان خود و فرزندانشان برای حفاظت از این نظام و تحکیم اسلام ناب محمدی صلیالله علیه و آله و سلم گذشته بودهاند.
منبع:
به سوی سرنوشت، صفحه 367
تربیت فرزند در سیره امام حسن علیه السلام
چکیده:
تربيت فرزند از نكات مورد توجه سيره حضرات معصومين عليهم السلام بوده است. اين امر در سيره امام حسن مجتبي عليه السلام نيز از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده است. اشاره ايشان به نكاتي از جمله؛ خانواده، وراثت، پدر صالح، مادر شايسته و دوستان و معلمان و… پرداخته شد. و دستاورد هايي مانند: ضرورت تربيت از نظر امام حسن عليه السلام، چگونگي تأثير پدر و مادر بر تربيت فرزند در سخن امام حسن عليه السلام، ميزان تأثير معلمان بر رفتار و كردار كودكان، آسيب دوستي با افراد ضعيف و شركت در مجالس ناسالم و منفي بيان شد. امروزه موضوع تربيت، در جوامع و خانواده هاي مسلمان، مورد اهميت است و هر پدر و مادري تلاش ميكند كه فرزند خود را بر اساس رهنمود هاي معصومين عليهم السلام و ارزش هاي الهي تربيت كند و در نهايت فرزندي رشد كرده و كارآمد داشته باشد.
برای دریافت مقاله کامل اینجا را کلیک کنید.
از گود زورخانه تا گیلان غرب
درباره چگونگی شهادت ابراهیم نیز یکی از همرزمانش نقل میکند:
« به بچههای گردان گفتم عراق دارد کار کانال کمیل را تمام میکند چون فقط آتش و دود بود که دیده میشد. اما هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: ابراهیم شرایط بدتر از این را سپری کرده اما وقتی یاد حرفاهایش افتادم دلم لرزید. نزدیک غروب بود احساس کردم چیزی از دور در حال حرکت است. با دقت بیشتری نگاه کردم کاملا مشخص بود سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند، در راه مرتب زمین میخوردند و بلند میشدند. میان سرخی غروب بالاخره آنها به خاکریز ما رسیدند. پرسیدیم از کجا میآیید؟ گفتند: از بچههای گردان کمیل هستیم. با اضطراب پرسیدم:پس بقیه چی شدند؟ حال حرف زدن نداشتند، کمی مکث کردند و ادامه دادند:ما این دو روز زیر جنازهها مخفی شده بودیم، اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود. یکی از این سه نفر دوباره نفسی تازه کرد و ادامه داد: عجب آدمی بود! یک طرف آر. پی. جی میزد، یک طرف با تیربار شلیک میکرد. عجب قدرتی داشت. یکی از آنها ادامه داد: همه شهدا را انتهای کانال کنار هم چیده بود. آذوقه و آب رو تقسیم میکرد، به مجروحان رسیدگی میکرد. اصلا این پسرخستگی نداشت.
گفتم: از کی دارید حرف میزنید مگر فرمانده شما شهید نشده بود؟ گفت:جوانی بود که نمیشناختمش. موهایش کوتاه بود، شلوار «کردی» پایش بود، دیگری گفت: روز اول هم یه چفیه عربی دور گردنش بود.چه صدای قشنگی داشت. برای ما مداحی هم میکرد و روحیه میداد. داشت روح از بدنم خارج میشد. سرم داغ شده بود.
آب دهانم را فرو دادم چون که اینها مشخصات ابراهیم بود. با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم با چشمانی گرد شده از تعجب گفتم: آقا ابرام رو میگی درسته؟ الان کجاست؟ گفت:آره انگار یکی دوتا از بچههای قدیمی آقا ابراهیم صداش میکردند. یکی دیگر گفت:تا آخرین لحظه که عراق آتش میریخت زنده بود، به ما گفت: عراق نیروهایش را عقب برده است حتما میخواهد آتش سنگین بریزد، شما هم اگر حال دارید تا این اطراف خلوت است عقب بروید. دیگری گفت: من دیدم که او را زدند. با همان انفجارهای اول افتاد روی زمین. بیاختیار بدنم سست شد. دیگر نمیتوانستم خودم را کنترل کنم. سرم را روی خاک گذاشتم و تمام خاطراتی که با ابراهیم داشتم در ذهنم مرور شد. از گود زورخانه تا گیلان غرب و …بوی شدید باروت و صدای انفجار با هم آمیخته شده بود !رفتم لب خاکریز میخواستم به سمت کانال حرکت کنم یکی از بچهها گفت با رفتن تو ابراهیم بر نمیگردد . همه بچهها حال و روز من را داشتند. وقتی وارد دوکوهه شدیم صدای حاج صادق آهنگران در حال پخش بود:«ای از سفر برگشتگان کو شهیدانتان کو شهیدانتان؟ » صدای گریه بچهها بیشتر شد. خبر شهادت و مفقود شدن ابراهیم خیلی سریع بین بچهها پخش شد. یکی از رزمندهها که با پسرش در جبهه بود گفت:همه داغدار ابراهیم هستیم. به خدا اگر پسرم شهید شده بود آنقدر ناراحت نمیشدم.هیچ کس نمیداند ابراهیم چه آدم بزرگی بود. او همیشه از خدا میخواست گمنام بماند.»
منبع: کتاب شهید ابراهیم هادی
رقیه، برهانی بر حقانیت امام حسین علیه السلام
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ! يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ! يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي!
?او نماد مظلومیت وغربت حق در زمانه پس از رحلت پیامبر است، او رسواکننده سیاه کارانی است که داعیه جانشینی رسول خدا را سر دادند ولی رفتارهای دشمنانه شان اوج توحش و سنگدلی دژخیمان دستگاه بنی امیه را برای همیشه تاریخ به اثبات رساند، و رقیه کوچک فاتح شام و سفیر بزرگ عاشورا در این سرزمین شد.
?قبر نورانی حضرت رقیه(سلام الله علیها) در سوریه نه تنها نماد مظلومیت خاندان اهل بیت(علیهم السلام) است؛ بلکه پرچم هدایتی است برای همه نسلهای آیندهای که به زیارت این مرقد و شخصیت ارزشمند میروند .
?سالروز شهادت دختر گرامی امام حسین (علیه السلام) را می توان با توجه به کودکان و روحیه لطیف آنها در جامعه کنونی ارج نهاد و مظلومیت و ستم آنان را فریاد کرد؛ چرا که در هر دین و آئینی، خواه آسمانی باشد و خواه غیر آسمانی، کودکان موجوداتی عزیز و بی گناه بشمار می روند و تجاوز به حد و حدود آنها را از اخلاق انسانی بدور می دانند. در هیچ نقطه ای از هستی و هیچ اندیشه ای، کشتن طفل بی گناه را بر نمی تابد. به عبارت دیگر، در تمامی مذاهب و ادیان از کودک به عنوان امید و تحرک، زیبایی و سمبل صداقت و عصمت و فطرتِ پاک کودکانه یاد می شود؛ و سازمان های بین المللی با داعیه دفاع از حقوق کودک، روزی را به نام او اختصاص می دهند اما امروز کودکان بیشماری در یمن، بحرین، فلسطین، سوریه، لیبی ، تونس ، مصر و … در بدترین شرایط های ساخت دست بشر روزگار می گذرانند.
?مشاهده تصاویر دلخراش کودکان بر ویرانه ها و خرابه ها از ماهواره ها و شبکه های تلویزیونی، خاطره مظلومیت دختر گرامی امام حسین (علیه السلام) را زنده می کند و این پیام را می رساند که تنها راه رهایی از سلطه جهان خواران، مقاومت، ایستادگی و دفاع از کرامت انسانی است.
گرچه آن طفل سه ساله تاب در پیکر نداشت
تاب سیلی داشت تاب دیدن آن سر نداشت
تا سرخونین بابا را در آغوشش گرفت
بر لب او لب نهاد و از لبش لب برنداشت
ویژگی های دفاعی مقدس
حماسه دفاع مقدس برکات و دستاوردهای بی نهايتی را برای ملت ايران به ارمغان آورد. جهاد و شهادت مردمان با ايمان و مخلص اين سرزمين، ستونهای نظام اسلامی را تا مدتها مستحکم نمود، که ویژگی های بسیاری دارد و به برخی از ویژگی های آن میپردازیم؛
1. دفاعی بودن
بی تردید، مقدس ترین جهاد، جهادی است که به عنوان دفاع از حقوق انسانی صورت گرفته باشد. در جنگ تحمیلی، رژیم بعث عراق، جنگی ناخواسته را به کشور ما تحمیل کرد و با نادیده گرفتن استقلال سرزمین ما به ایران اسلامی تجاوز کرد. از این رو، مردم غیرتمند ایران، در دفاعی مقدس، از حق خود که دفاع از استقلال سرزمین و هویت دینی ـ ملی خود بود، دفاع کردند.
۲. معنویت جبهه های جنگ و دفاع مقدس
از جلوه های معنویت در دفاع مقدس، حالت تضرع، استغاثه و راز و نیاز عارفانه رزمندگان اسلام بوده است. دفاع مقدس، فرصت نمایش خالصانه ترین و زیباترین مناجات ها و دعاها را پدید آورد. در کنار نماز و قرآن، دعا وسیله دیگری بود که یاد خدا را در دل رزمندگان زنده نگاه می داشت، به آنان قدرت روحی می بخشید و تحمل سختی های نبرد را برای آنان آسان تر می ساخت.
۳. استقامت رزمندگان و فرماندهان در نبرد
فرماندهان در سخنان خود درباره دفاع مقدس، به پایداری و مقاومت رزمندگان در عملیات های مختلف اشاره کردند و آن را از علت های پیروزی لشکر اسلام برشمرده اند. سردار شهید، مهدی زین الدین، درباره مقاومت و ایستادگی و تأثیر آن در پیروزی می گوید: «تنها کسانی که در صحنه نبرد راست قامتانند که به خداوند اتکال نمایند و با توکل بر او پیش بتازند. نه در سختی ها و نه در پیروزی ها، در هیچ کجا از یاد او غافل نشوند و محکم و مقاوم چون کوه بایستند و دشمن را از پای درآورند و این صفت فقط مخصوص رزمندگان اسلام است. در هیچ کجای دنیا آن کسانی که اعتقاد به خداوند و اعتقاد به معاد روز قیامت ندارند، نمی توانند دارای چنین مقاومت و ایستادگی باشند. رمز پیروزی صحنه نبرد، مقاومت و ایستادگی است».
۴. شجاعت فرماندهان در دوران دفاع مقدس
شجاعت فرماندهان، در دوران هشت سال دفاع مقدس، مثال زدنی بود. یکی از رزمندگان، از شجاعت سردار شهید مهدی باکری در عملیات فتح المبین چنین سخن می گوید: «شب عملیات، هفت ساعت راه باید می رفتیم تا به منطقه می رسیدیم و دشمن را غافل گیر می کردیم. حدود شش ساعت راه رفته بودیم که یک دفعه متوجه شدیم راه را گم کرده ایم. به شدت مضطرب شده بودیم. با چند نفر به جلو رفتیم تا راه را پیدا کنیم. من متوجه شدم یک نفر از جلو می آید. با خود گفتم حتما دشمن است. صدا کردم کیستی؟ گفت: من باکری هستم، فورا به عقب برگرد و نیروها را بیاور. شاید کسی باور نمی کرد او جلوتر از ما رفته، دشمن را دور زده و آمده بود ما را هم ببرد. بعد به ما گفت: نترسید، همه نیروهای دشمن خواب هستند».

۵. بزرگواری و مروّت در حال قدرت
از نمونه های بزرگواری رزمندگان در دفاع مقدس، خودداری از بمباران و گلوله باران مناطق مسکونی عراق بود. خلبانان و نیروهای توپ خانه می توانستند مناطق مسکونی را به عنوان مقابله به مثل ناامن سازند و دشمن را با مشکلی جدی رو به رو کنند، ولی پای بندی آنان به ارزش های اخلاقی، سبب می شد در طول هشت سال دفاع مقدس هیچ گاه از این حربه استفاده نکنند.
۶. بی اعتنایی به دنیا
از ارزش هایی که رزمندگان اسلام در دفاع مقدس بدان متصف بودند، بی اعتنایی به دنیا و مظاهر فریبنده آن است. رزمندگان اسلام در دوران نوجوانی و جوانی و اوان ظهور خواسته های بی شمار مادی، به همه لذت های دل فریب دنیا پشت پا زدند و حضور در جبهه و دفاع از میهن و نظام اسلامی را برتر دیدند. بی گمان، بدون دل بریدن از دنیا و دل بستن به آخرت، رزمندگان هیچ گاه توفیق آفرینش حماسه های سترگ و ماندگار دفاع مقدس را نمی یافتند.
۷. شهادت طلبی رزمندگان در دفاع مقدس
از عوامل پیروزی آفرین در صحنه نبرد، خطرها را به جان خریدن و به پیشواز مرگ سرخ رفتن است. ترس از مرگ و اشتیاق به زنده ماندن، با روح جنگ جویی و رزمندگی ناسازگار است. یکی از ارزش هایی که رزمندگان اسلام با تکیه بر آن توانستند پیروزی های بزرگی را برای جبهه حق به ارمغان آورند، شهادت طلبی است. رزمندگان اسلام از آن جا که دفاع در برابر تهاجم بعثیان را مقدس می دانستند و کشته شدن در این راه را برای خود، مرگی سعادت آفرین و افتخارآمیز ارزیابی می کردند، نه تنها از دادن جان دریغ نمی ورزیدند که شیفته آن بودند. شهادت طلبی رزمندگان اسلام به عنوان عامل مؤثر معنوی، از امتیازهای جبهه حق در برابر جبهه باطل بود.
منبع؛
بخش فرهنگ و هنر بیتوته