انکار غدیر
“مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ. أَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ”
? با اعلام اینکه وجود نازنین پیامبر صلی الله علیه و آله، پیامبر خاتم هستند و دین اسلام آخرین دین است، شایعه ای مطرح شده بود که با رحلت پیامبر امت اسلامی بیچاره می شوند و کسی را ندارند که رهبری شان کند، خدای تبارک و تعالی در غدیر خم امت اسلامی را با معرفی امامت و ولایت و پیوند آن با نبوت و توحید چاره دار کرد و در مقابل دشمن را بیچاره کرد. لذا خداوند فرمود: «دین شما کامل و چاره دار شد و در هیچ زمانی شما بیچاره نیستید چون ولی دارید» و از آن طرف فرمود؛ «با غدیر دشمنان خدا بیچاره شدند». اگر انسان فرق بین با چاره بودن و بیچاره بودن را بفهمد اهمیت غدیر را درک می کند.
?️ خداوند می فرمایند؛ اگر در غدیر خم اعلام ولایت به امیرالمؤمنین و اولاد معصوم ایشان نمی رسید، رسالت پیامبر و دین خدا ناقص میماند چون بعد از پیامبر مجری برای دین نبود. یک دین کامل مجری کامل هم میخواهد، برای این است که قرآن فرموده؛ دین کامل شد و نعمت تمام شد و رسالت به نقطه کمال خود رسید.
?️ دلایل فراموشی و انکار واقعه غدیر؛ شاید سه دلیل برای انکار شدن عید غدیرخم بتوان مطرح کرد؛ یکی، تلاش دشمن، دوم، غفلت مومنان و سوم، حب دنیا. غدیر وقتی معنی میدهد که مردم مومن به دنیا و قیامت باشند در واقع مومن به غیب باشند. وقتی حب دنیا در زندگی زیاد می شود، شیاطین تلاش می کنند تا حب دنیا تقویت شود و از عالم غیب غفلت میشود و در این صورت نسبت به مربی و معلمی که می خواهد این عالم را به ما متذکر شود، فراموشی به انسان دست می دهد و فکر می کند آنچه که با چشم و حواس خود می بیند همین دنیا و عالم همین است. این امر طبیعتا باعث شد غدیر فراموش شود و عاشورا به وجود آید و اهل بیت علیهم السلام در انزوا قرار گیرند.
?️ دیدگاه اهل سنت نسبت به واقعه غدیرخم: اهل سنت چند بخش هستند، بخشی از آنها قائل هستند که در غدیر، پیامبر مساله محبت به اهل بیت را مطرح کرده است که ما شیعیان می گوییم برای بیان محبت لازم نبود پیامبر سه روز کاروان را نگه دارند تا جلورفته ها برگردند و عقب ماندهها برسند. در کتاب الغدیر هم مرحوم علامه امینی بیان می کند، ادله ای که از خود اهل سنت هست عده ای بحث ولایت را محبت اعلام می کنند و عده ای بحث ولایت را زعامت دینی مطرح می کنند و معتقدند زعامت دنیایی باید دست دیگران باشد، ما ولایت را زعامت هم دینی و هم دنیایی معنا می کنیم.
چگونگی معرفی و تبلیغ غدیر در جامعه: ما باید برای بیان اهمیت غدیر، جایگاه غدیر را که همان بیان دین حداکثری است در زندگی بگوییم و جایگاه ولایت را که تبیین دین حداکثری را میکند، در جامعه مطرح کنیم و خودمان هم خودمان را با غدیر لحظه به لحظه تطبیق دهیم و معیار ارزیابی ما در جامعه غدیر باشد،ان شاءالله.
منابع؛
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری،۹۷/۶/۸
شکنجه گری که شهید شد!!!
°•°•° بسم رب الشهدا و الصدیقین °•°•°
خداوند درباره ی اهمیت خوش اخلاقی و برخورد خوب با مردم به رسول خود در قرآن می فرماید: اگر اخلاق تو تند بود مردم از اطراف تو می رفتند.
یکی از کسانی که به این آیه به خوبی عمل کرد زنده یاد حجت الاسلام ابوترابی، مسئول امور آزادگان بود. در این رابطه ذکر حکایتی خالی از لطف نیست.
?توی اردوگاه تکریت پنج، مسئول شکنجه اسرای ایرانی، جوانی بود بنام کاظم عبدالامیر
یکی از برادران کاظم اسیر ایرانیها، و برادر دیگرش هم در جنگ کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت، و انگار ایرانیها را مقصر همه مشکلات خودش می دانست. کاظم آقای ابوترابی را خیلی اذیت می کرد. او می دانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، به همین خاطر ضربات کابلی که نثارش می کرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسراء داشت، اما مرحوم ابوترابی هیچگاه شکایت نکرد و به او احترام می گذاشت! کاظم از هر فرصتی برای شکنجه روحی، روانی و جسمی اسرا بویژه آقای ابوترابی استفاده می کرد.
تنها خوبی کاظم شیعه بودنش بود. خانواده کاظم به روحانیون و سادات احترام می گذاشتند. اما آقای ابوترابی در اردوگاه حکم یک اسیر رو برای کاظم داشت، نه یک سید روحانی
یکروز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست رفت سراغ آقای ابوترابی و گفت:بیا اینجا کارت دارم…
ما تعجب کردیم و گفتیم لابد شکنجه جدید و…اما از آنروز رفتار کاظم با اسرا و آقای ابوترابی تغییر کرد و دیگر ما رو کتک نمی زد.وقتی علت رو از آقای ابوترابی پرسیدیم ، گفت:
کاظم اون روز من رو کشید کنار و گفت خانواده ما شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات رو بهم کرده بود. بارها بهم گفته بود مبادا ایرانی ها را اذیت کنی، اما دیشب خواب حضرت زینب(سلام الله علیها) رو دیده و حضرت نسبت به کارهای من در اردوگاه به مادرم شکایت کرده.
صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و پرسید:
تو در اردوگاه ایرانی ها رو اذیت می کنی؟ حلالت نمی کنم…
حالا من اومدم که حلالیت بطلبم.
کم کم محبت حاج اقا ابوترابی در دل کاظم جا باز کرد و شد مرید ایشون، بطوریکه وقتی قرار شد آقای ابوترابی رو به اردوگاه دیگری بفرستند کاظم گریان و بسیار دلگیر بود. وقتی اسرای ایرانی آزاد شدند، کاظم برا خداحافظی با اونا بخصوص اقای ابوترابی تا مرز ایران اومد.
او بعد از مدتی نتوانست دوری حاج اقا ابوترابی رو تحمل کنه و برای دیدن حاج آقا راهی تهران شد.وقتی فهمید حاج آقا توی سانحه تصادف مرحوم شدند به شدت متاثر شد و رفت مشهد سر مزارش و مدتها آنجا بود. کاظم از خدا می خواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذره.
حتی می رفت سراغ برخی از اسرای ایرانی که شکنجه شون کرده بود و حلالیت می طلبید تا اینکه کاظم مدتی قبل رفت سوریه و در دفاع از حرم حضرت زینب به شهادت رسید.
کتاب مدافعان حرم / ص 24
رزق شهید (#راه_هفتم)
#یک_تکه_کتاب?
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی ?
#ذوالفقار_سیدعلی
°•°•بسم رب الشهدا و الصدیقین °•°•°
احمد کاظمی بود، سردار شهید احمد کاظمی.
قاسم سلیمانی بود، سردار شهید قاسم سلیمانی،
بقیه سرداران…
جلسه مهمی بود و حضور فرماندهان! طول کشید.
سرسفره که رفتند، رنگینی غذا به چشم می آمد. دوستان ارتش سنگ تمام گذاشته بودند. اما احمد کاظمی نشست سرسفره و با نان و پنیر و سبزی مشغول شد و همین!
اشاره کردند به سفره و گفتند: این همه غذا هست چرا نمی خورید!
گفت: نه ما به این سفره ها عادت نمی کنیم بهتره از خودمان مراقبت کنیم و از این تشریفات خالی باشیم.
حاج قاسم هم همین طور عمل کرد؛ یاد بچه های جنگ بود و شرافتی که باید حفظ می شد.
پی نوشت:
الناس: مردم… علی: بر دین و روش… ملوکهم:بزرگانشان هستند.
بزرگانشان، بزرگان نظامی حاج قاسم وارند، همت، زین الدین، کاظمی…
همین است که سپاهیان بعد از 41 سال هنوز هم مایه امیدند، در صف مجاهدتند، جان برکفند.
ایران امن ترین کشور دنیاست.
این امنیت را چه کسی تامین کرده است؟
دشمن همین را فهمیده؛
و اگر بتواند در دل مردم ما بی اعتمادی نسبت به پاسداران و حافظان امنیت ایجاد کند
بزرگ ترین گام را برای ناامن کردن ایران برداشته است.
زلزله، سیل، مرز… سپاه
حفاظت، امنیت، فرامرز… سپاه
- سازندگی، سپاه
بی خود نیست امریکا و بدبخت های جیره خور داخلی در فضای مجازی ا
ین طور سپاه را میکشند
عزت اما نزد خداست✋?
عاشقانه های علی و فاطمه علیهما السلام
«لولا أنّ اللَّه خلق أميرالمؤمنين عليه السلام لفاطمة عليهاالسلام ما كان لها كفو على الأرض.»
?در زندگی حضرت علی و فاطمه دوست داشتن هیچ گاه با سوء استفاده و توقعات نابجا همراه نبوده است. بعید نیست اگر بگوییم فاطمه سلام الله علیها محبوبترین زن در نزد شوهر درتمام دنیا بوده است. چرا که یک انسان کامل همسر یک انسان کامل بوده، با تمام لطافتهای یک روح سالم. چنین پیوندی قطعا بسیار عاشقانه و زیبا بوده است.
?امام علی علیه السلام در خاطره ای زیبا، پایان دوره نامزدی اش را چنین بیان می کند: «یک ماه از اجرای خطبه عقدمان گذشت. در این یک ماه با رسول خدا نماز می خواندم و به خانه ام برمی گشتم و در این یک ماه درباره ازدواج سخنی به ایشان نگفتم. پس از یک ماه، همسران پیامبر به من گفتند: نمی خواهی درباره آوردن فاطمه علیهاالسلام به خانه خودت با پیامبر صحبت کنیم؟ گفتم صحبت کنید. آنها به محضر حضرت رفتند و عرض کردند: علی علیه السلام دوست دارد همسرش را به خانه ببرد، چشم فاطمه را به دیدار شوهرش روشن کن! پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: چرا خود علی علیه السلام همسرش را ازمن نمی خواهد؟ ماتوقع داشتیم که خودش اقدام کند. من عرض کردم: ای رسول خدا! حیا و شرم مرا از سخن گفتن در این باره باز می دارد. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با شنیدن این سخنان، با برگزاری مراسم ازدواج موافقت کرده، به همسران خود دستور تهیه مقدمات آن را داد.
?در شب ازدواج فاطمه زهرا سلام الله علیها عواطف خالصانه خود را درقالب سروده ای به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تقدیم می دارد که خود بیانگر ارتباط زیبا و توأم با هنرمندی و هنرآرائی خانه وخانواده می باشد و حاکمیت روح عاطفی و مهربانی همراه با ذوقیات سالم علمی را در ارتباط این دو زوج خدائی مسلک می رساند. حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظه های آغازین زندگی زناشویی غنچه لب را به ستایش شوهر نمونه اش امام علی علیه السلام گشود و به شناساندن آن بزرگ مرد پرداخت و فرمود:
“اضحی الفخار لنا و عز شامخ / و لقد سمونا فی بنی عدنان / نلت العلا و علوت فی کل الوری / و تقاصرت عن مجدک الثقلان / اعنی علیا خیر من وطا الثری / ذاالمجد و الافضال و الاحسان / فله المکارم و المعالی و الحیا / ما ناحت الاطباء فی الاغصان”
(افتخار نصیب ما شد و عزتی بلند مرتبه به ما دست داد و بنی عدنان به بلند مرتبتی رسید/ تو به بزرگی رسیدی و از همه آفریدهها والاتر شدی و جن و انس از عظمت تو عقب افتادند / -منظورم- علی- است، یعنی بهترین کسی که گام بر خاک نهاده است آن کس که دارای مجد و عظمت و احسان و نیکی است/والایی اخلاقی و بزرگیها و بخشش از آن اوست تا آنگاه که مرغان بر شاخهها به ترنم مشغولند)
?روایت است که امام علی علیه السلام روزی با همسر خود فاطمه در صحراء خرما میخوردند، بین ایشان سخنی در میان آمد پس علی علیه السلام فرمود ای فاطمه پیغمبر مرا بیشتر از تو دوست میدارد فاطمه فرمود عجب است تو را بیشتر از من دوست میدارد و حال آنکه من میوه دل او و عضوی از اعضای او هستم و فرزندی غیر از من ندارد علی علیه السلام فرمود ای فاطمه اگر تصدیق نمیکنی سخن مرا بیا برویم نزد پدرت محمّد صل الله علی محمد و آل محمد و ! سپس آن دو به حضور آن حضرت رفتند.حضرت فاطمه سلام در سخن گفتن پیشی گرفت و گفت ای رسول خدا کدام یک از ما دو نفر نزد تو محبوب تریم؟ فرمود تو محبوبتری نزد من و علی از تو عزیزتر است.
?در زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها، عبارات محبتآمیز و احترامآمیز به علی علیه السلام بسیار است؛ از جمله ایشان در عبارتی خطاب به همسرشان در مقام اظهار محبت میفرماید: «روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء» «روح من فدای روح تو باد و جان من سپر بلای جان تو باشد.»
?امیرمؤمنان علیه السلام درباره صدیقه طاهره سلام الله علیها میفرمود: «هرگاه به او مینگریستم، همهی ناراحتیها و غمهایم برطرف میشد».
منابع:
۱. جلاء العیون
۲. بحارالانوار
۳. فرهنگ سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها، محمد دشتی
۴. مجله گلبرگ، شماره ۷۰
مناظره امام جواد علیه السلام با حدیث سازان
رسوایی حدیث سازان
?️ نقل شده است که در مجلسی مأمون و امام و یحیی بن اکثم و گروه بسیاری در آن حضور داشتند، یحیی عرض کرد: ای پسر رسول خدا! نظر شما درباره روایتی که (در مدارک اهل سنت) نقل شده است: که جبرئیل به حضور پیامبر رسید و گفت: یا محمد! خدا به شما سلام می رساند و می گوید: من از ابوبکر راضی هستم، از او بپرس که آیا او هم از من راضی است؟. نظر شما درباره این حدیث چیست؟
?️امام فرمود: من منکر فضیلت ابوبکر نیستم، ولی کسی که این خبر را نقل می کند باید خبر دیگری را نیز که پیامبر اسلام در حجة الوداع بیان کرد، از نظر دور ندارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: کسانی که بر من دروغ می بندند، بسیار شده اند و بعد از من نیز بسیار خواهند بود. هر کس به عمد بر من دروغ ببندد، جایگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حدیثی از من برای شما نقل شد، آن را به کتاب خدا و سنت من عرضه کنید، آنچه را که با کتاب خدا و سنت من موافق بود، بگیرید و آنچه را که مخالف کتاب خدا و سنت من بود، رها کنید.
امام جواد علیه السلام افزود: این روایت (درباره ابوبکر) با کتاب خدا سازگار نیست، زیرا خداوند فرموده است: “وَلَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ"، ما انسان را آفریدیم و می دانیم در دلش چه چیز می گذرد و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم. آیا خشنودی و ناخشنودی ابوبکر بر خدا پوشیده بوده است تا آن را از پیامبر بپرسد؟! این عقلاً محال است.
?️یحیی گفت: روایت شده است که: ابوبکر و عمر در زمین، مانند جبرئیل در آسمان هستند.
?️حضرت فرمود: درباره این حدیث نیز باید دقت شود، زیرا جبرئیل و میکائیل دو فرشته مقرّب درگاه الهی اند و هرگز گناهی از آن دو سر نزده است و لحظه ای از دایره اطاعت خدا خارج نشده اند، ولی ابوبکر و عمر مشرک بوده اند، و هر چند پس از ظهور اسلام مسلمان شده اند، امّا اکثر دوران عمرشان را در شرک و بت پرستی سپری کرده اند، بنابراین محال است که خدا آن دو را به جبرئیل و میکائیل تشبیه کند.
?️یحیی گفت: همچنین روایت شده است که: ابوبکر و عمر دو سرور پیران اهل بهشتند درباره این حدیث چه می گویید؟
?️حضرت فرمود: این روایت نیز محال است که درست باشد، زیرا بهشتیان همگی جوانند و پیری در میان آنان یافت نمی شود (تا ابو بکر و عمر سرور آنان باشند!) این روایت را بنی امیه، در مقابل حدیثی که از پیامبر اسلام (ص) درباره امام حسن و حسین علیهما السلام نقل شده است که حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشتند ، جعل کرده اند.
?️یحیی گفت: روایت شده است که عُمَر بن خطاب چراغ اهل بهشت است.
?️حضرت فرمود: این نیز محال است؛ زیرا در بهشت، فرشتگان مقرّب خدا، آدم، محمد صل الله علیه و آله و همه انبیاء و فرستادگان خدا حضور دارند، چطور بهشت با نور اینها روشن نمی شود، ولی با نور عُمَر روشن می گردد؟!
?️یحیی اظهار داشت: روایت شده است که سکینه به زبان عُمَر سخن می گوید (عُمَر هر چه گوید، از جانب ملک و فرشته می گوید).
?️حضرت فرمود: من منکر فضیلت عُمَر نیستم؛ ولی ابوبکر، با آن که از عُمَر افضل است، بالای منبر می گفت: من شیطانی دارم که مرا منحرف می کند، هرگاه دیدید از راه راست منحرف شدم، مرا به راه درست باز آورید.
?️یحیی گفت: روایت شده است که پیامبر فرمود: اگر من به پیامبری مبعوث نمی شدم، حتما عُمَر مبعوث می شد.
?️امام فرمود: کتاب خدا (قرآن) از این حدیث راست تر است، خدا در کتابش فرموده است: “وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثَاقَهُمْ وَمِنکَ وَمِن نُّوحٍ…” به خاطر بیاور هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم، و از تو و از نوح… .
از این آیه صریحا برمی آید که خداوند از پیامبران پیمان گرفته است، در این صورت چگونه ممکن است پیمان خود را تبدیل کند؟ هیچ یک از پیامبران به قدر چشم به هم زدن به خدا شرک نورزیده اند، چگونه خدا کسی را به پیامبری مبعوث می کند که بیشتر عمر خود را با شرک به خدا سپری کرده است؟! و نیز پیامبر فرمود: در حالی که آدم بین روح و جسد بود (هنوز آفریده نشده بود) من پیامبر شدم.
این گونه مناظرات خط بطلانی بر بسیاری از احادیث جعلی کشید. احادیثی که به دستور حاکمان غاصب و برای تثبیت حکومت غصبی آنان توسط عده ای انسان خود فروخته جعل شده و موجب انحراف در امّت اسلامی بود.
▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎▪︎
منابع:
مجله پاسدار اسلام، شماره ۳۳۵، مناظرات حضرت جواد علیه السلام