رزق شهید(#راه_آخر)
#یک_تکه_کتاب?
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی?
#ذوالفقار_سیدعلی
بندرعباس یک جلسه بود برای ثبت نام و اعزام نیرو به جبهه های مقاومت! جلسه دیروقت تمام شدوقرار شد که حاج قاسم سلیمانی شب را بمانند! خانه ما شدپراز نورحضور حاج قاسم. چون دیر وقت بود، من یک پذیرایی مختصری کردم و بعد هم رخت خواب آوردم تاسردار بخوابد. حاج قاسم نگاهی به تشک و پتو کردند. سری تکان داده و گفتند: - اینا چیه!یعنی من روی تشک و پتوی گرم و نرم بخوابم؟ شما اینارو جمع کنید. من روی زمین می خوابم.همین بالش کافیه! پی نوشت:
اتاقی پر از وسایل راحتی؟ خانه ای پراز امکانات رفاهی؟ حاج قاسم اگر دل ها را تسخیر کرد چون خودش، راحتی اش، امکاناتش و لذتش، اولویتش نبود! جانش برای خدا! توانش برای خدا! دارایی اش در راه خدا….
هاجر بانوی نمونه
«انّ اسماعيل دفن امّه في الحجر و جعله عالياً، وجعل عليها حائطا لئلا يوطأ قبرها» اسماعيل مادر خود را در حجر دفن كرد، وآن را بالا آورد و بر دور آن ديوار قرار داد تا زير پاي قرار نگيرد. (الطبقات الکبری،ج۱،ص ۵۱) در طول تاریخ بانوانی می زیسته اند که بر اساس لیاقتهای ذاتی و گرایش به ایمان، طریق تهذیب نفس و خودسازی را با پیروزی و سربلندی طی نموده اند. دست یافتن این زنان به کمالات و درک مدارج عالی اخلاقی بیانگر برخورداری این افراد از روح کامل انسانی، اراده و اختیار است. یکی از این گوهرهای گران بها هاجر همسر حضرت ابراهیم خلیل الله علیه السلام و مادر حضرت اسماعیل ذبیح الله علیه السلام است. او گرچه به عنوان کنیزی در قصر به سر می برد، اما زندگی مرفهان و مسرفانِ کاخ او را قانع نمی کرد و گویا جانش با جلوه های معنوی در ارتباط بود و به همین دلیل از جاذبه های دنیا و مظاهر رفاه بیزار بود و این گونه زرق و برقهای فریبنده و فناپذیر را مانع بزرگی برای کسب درجات روحانی تلقی می کرد و گویا برای رهایی از چنین اوضاعی لحظه شماری می کرد.
هاجر نمونه کامل مهاجران یکتاپرست و مصداق کامل ره یافته ای است که از مصر به فلسطین و از آن جا به حجاز مهاجرت کرد و در این جابجایی پذیرای سختی های بسیار و مرارت های طاقت فرسایی شد، اما به دلیل تلاش توأم با توکل در مسیر صفا و مروه لطف پروردگار شامل حالش گردید و به پاس خلوص و پاکی او سعی وی جزو شعایر الهی و اعمال واجب حج گردید و چشمه ای که زیر پای فرزندش جاری گشت، شفادهنده قلوب و صفادهنده روانها شد و چون دار فانی را وداع گفت، مدفنش در جوار خانه خدا جزء مطاف قرار گرفت.
هِجر یک لغت حبشی است که معنی شهر را می دهد. گویا این زن آفریقایی ریشه مدنیت داشت. هاجر از تبار قومی است که عمالقه نام داشتند و در ناز و نعمت زندگی می کردند و در جایی خوش آب و هوا روزگار می گذرانیدند. در قرآن نامی از این قوم نیامده، ولی در روایات اسلامی از نسل سام یا حام (فرزندان نوح) شمرده شده اند. و اقوامی شجاع و جنگجو به شمار می رفتند. از آنجا که هاجر از دیار مصر به ساره و ابراهیم پیوست و بعدها به عقد آن حضرت درآمد و حضرت اسماعیل علیه السلام از وی متولد گردید و او جد بزرگوار رسول اکرم صلی الله علیه و آله است، آن حضرت روزی خطاب به اصحاب و یاران خود فرمود: “شما به زودی کشور مصر را می گشایید. با مردم آن سرزمین به نرمی و ملایمت رفتار کنید، چون آنان با شما قرابت و پیمان خویشاوندی دارند.” ابن اسحاق گوید: از زهری پرسیدم: این خویشاوندی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود، چه بود؟ گفت: هاجر مادر اسماعیل از آن ها (مصریان) بود.
به دلیل پیوستگی هاجر به قبطیان و این که او جده رسول اکرم صلی الله علیه و آله به شمار می آید و نیز بنا به وصایای مؤکد آن حضرت درباره ساکنان مصر، مسلمانان در خوش رفتاری نسبت به مصریان مراقب بودند و مأموریت داشتند در برخورد با اهل این سرزمین طریق احسان و نیکی پیش گیرند و آنان را به دیده احترام نگریسته، هم پیمان و خویشاوند خود بدانند. این وضعِ رضایت بخش پس از فتح مصر و در طول حکومت مسلمانان بر این دیار ادامه داشت و در این مدت اکثر قبطیان به اسلام گرویدند. این همه برکت، صفا و مردانگی به توصیه پیامبر اکرم مبنی بر خوش سلوکی با مردم مصر به خاطر هاجر بود.
هاجر در پرتو تعالیم ابراهیم خلیل به تلاشهایی در باره خودشناسی دست زد و به برکت چنین مجاهدتی احساس کرد دارای زمینه ای مناسب و شگفت انگیز برای تکامل معنوی و پیشرفت روحانی است. او تمامی جهد خویش را به کار گرفت، تا بر نقاط ضعف غلبه یابد و خویشتن را از آلودگی و انحرافات برهاند. خودسازی و رسیدن به صفای انسانی و ملکوتی برای بانویی که می خواهد مسؤولیت سنگین و سرنوشت سازی را در آتیه نزدیکی عهده دار شود، بسیار ضرورت داشت. او ضمن طی طریق متوجه شد کمالات نهفته در وجود آدمی، به جنس افراد و رتبه های اجتماعی و مسایل قومی ارتباطی ندارد و در مکتب توحید، یک کنیز هم می تواند چون سایر انسانها حرکتی جهت دار توأم با ایمان و تقوا داشته باشد.او خود را خوب ارزیابی می کرد و درست می سنجید، زیرا میزان آسمانی پیش رویش بود و پیامبر خدا را می دید که چگونه فکر می کند، چه اخلاقی دارد و کردارش در برخورد با این و آن به چه شکلی است. البته حضرت ابراهیم علیه السلام در صدد آن بود که این زن برای مقصد آینده به عنوان بانویی مؤمن و وارسته پرورش یابد، زیرا دامانی که می خواهد نخستین آموزشگاه برای حضرت اسماعیل علیه السلام باشد، باید به شایستگی هایی دست یافته و قله های فضایل را فتح کند.
اقامت در جایی خشک و سوزان[مکه] که بادهای داغ پوست آدمی را می گداخت و تا دیده کار می کرد، در آن اثری از عمران و حیات به چشم نمی خورد، بسیار طاقت فرسا و وحشتناک جلوه می نمود. هاجر و اسماعیل در زیر آفتاب سوزان و در معرض وزش بادهای گرم بر روی ریگهای داغ نشسته بودند. هاجر در این محیط مخوف به آینده فکر می کرد. او که در سرزمین عمالقه زندگی کرده و غرق در ناز و نعمت در کنار نهرهای خروشان و چشمه ساران پرآب، زیر سایه درختان پرمیوه روزگار گذرانیده بود، هرگز با این هوای خشن و سرزمین سوزان و بیابان خشک آشنا نبود، ولی آن زن خداپرست و همسر فرستاده الهی به آن درجه از خودسازی معنوی رسیده بود که از مشاهده چنین اوضاعی هراس به دل راه ندهد و خم به ابرو نیاورد، زیرا می دانست وعده خداوند حق است و آنچه فرشته وحی خبر داده بود که ذریه اش زیاد خواهد گشت، عملی می گردد.
منابع:
پرتال جامع کریمه
سفیر عشق
?️از تبار نیكان
مسلم بن عقیل از تبار پاك بنی هاشم و نواده حضرت ابوطالب عموی پیامبر صلی الله علیه و آله است، ابو طالبی كه تا آخرین ساعات حیات خود دست از حمایت پیامبر برنداشت و دعوت پیامبر را اجابت كرد، مسلم از چنین نسلی است او از خاندانی پاك، شجاع و با فضیلت برخاست و زیر نظر عموی گرامی اش، علی علیه السلام، و پسر عموهای خود امام حسن و امام حسین علیما السلام پرورش یافت و از علم، تقوی و دیگر فضائل آن بزرگواران بهره مند گردید. و افتخار دامادی امیر المومنین علیه السلام را داشت و سال ها در كنار امام حسن و امام حسین علیهما السلام به ایشان اقتدا كرده بود با اینكه در آن زمان بسیاری از افراد این بصیرت را نداشتند.
?️نقش آفرینی های مسلم
پیش از حادثه كربلا ، مسلم در ركاب امیرالمؤمنین رشادت های زیادی از خود نشان داد از جمله در جنگ صفین و حكومت امیر المومنین یكی از نقش آفرینان معركه نبرد بود و جناح راست سپاه امیر المومنین در دست او بوده است و این ها همه نشان از شجاعت و مدیریت بالای اوست.
?️نائب خاص امام معصوم
مسلم بن عقیل نماینده خاص امام معصوم بوده اند، هم در زمان امیر المومنین مورد توجه خاص حضرت بود و هم در دوران امام حسن مجتبی یار و كمك كار ایشان بودند و از یاران با وفا و بر جسته آن حضرت به شمار می رفتند. و پس از شهادت امام حسن علیه السلام همراه امام حسین علیه السلام رهسپار مكه شد.و به عنوان نائب خاص و وكیل امام به كوفه اعزام شد و امام این اعتماد خاص را به ایشان داشت كه او را به عنوان سفیر و كارشناس امور سیاسی و نظامی به كوفه فرستادند.
?️علت انتخاب مسلم بن عقیل به عنوان سفیر خاص
امانت داری و تعهد مسلم و سابقه درخشان و بصیرت بالای او در تبعیت از ولایت و جامعیت علمی و عملی ، همه و همه سبب شد كه امام علیه السلام او را به عنوان نماینده خود برگزید و در معرّفی او به مردم كوفه نوشت:
وَ انّی باعِثٌ الیكُم بِاخی وَ ابْنِ عَمّی وَ ثِقَتی مِنْ اهْلی «مُسْلِمِ بن عَقیل» لِیُعْلِمَ لی كُنْهَ امْرِكُمْ وَ یَكْتُبَ الَیَّ به ما یَتَبَیَّنَ لَهُ مِنْ اجْتماعِكُمْ.
و همانا من برادرم و پسر عمویم و شخص مورد اعتماد اصحابم، یعنی مسلم بن عقیل را به سوی شما (مردم كوفه) می فرستم تا حقیقت امر شما را به من اعلام كند و آنچه از اجتماع شما برای او روشن می شود به من بنویسد.مردم كوفه نیز به جلالت قدر نماینده امام علیه السلام واقف بودند، لذا قبل از آمدن «عبیدالله بن زیاد» به كوفه به خوبی از او استقبال كردند و در مورد جایگاه مسلم نزد امام حسین علیه السلام، همین بس كه وقتی خبر شهادت او به حضرت علیه السلام رسید فرمود: «لا خَیْرَ فِی الْحَیاةِ بَعْدَكُمْ»بعد از شما خیری در زندگی نیست.
?️عامل به سیره نبوی در سختترین شرایط
در جریان پیشنهاد ترور عبید الله ابن زیاد در منزل هانی بن عروة با وجود مهیا بودن همه شرایط برای از بین بردن ابن زیاد، مسلم بن عقیل از این كار امتناع نمود، زمانی كه علت را جویا شدند فرمود : سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را به یاد آوردم كه فرمود: «مؤمن غافلگیرانه نمی كُشد و این عمل خود را مستند كرد به سیره نبوی و این نشان از آگاهی و دانش او نسبت به سیره نبوی و پایبندی و تقوای بالای او در التزام به اصول می باشد.
?️پیشتاز حماسه عاشوراء
در حادثه عاشورا مسلم، پیشتاز حماسه عاشورا بود و حضور او در كوفه موجب آشكار شدن تزویر و ریاكاری امویان شد و غربت او در كوفه یاد آور غربت و مظلومیت خاندان پیامبر در كربلا است.
?️شجاعت مسلم :
مسلم را شجاع ترین فرزند عقیل خوانده اند؛ بعد از استقرار مسلم در خانه طوعه، بلال فرزند وی كه برای می گساری با دوستان خود بیرون رفته بود، به خانه بازگشت و از حضور مسلم در خانه مطلع شد. علی رغم تأكید مادر، موضوع را كتمان نكرد و نزد عبدالرحمن بن اشعث رفت و داستان را با او در میان گذاشت و ابن زیاد نیز از موضوع با خبر شد و در پی آن شصت یا هفتاد و به قولی سیصد تن از سربازان ویژه خود را همراه محمد بن اشعث رهسپار محل اختفای مسلم كرد.
جنگ سختی در گرفت و شماری از سربازان ابن زیاد كشته شدند. وقتی خبر به ابن زیاد رسید، به ابن اشعث پیغام داد كه من تو را برای دستگیری یك نفر فرستاده ام، در حالی كه ضربه سختی بر سپاهم وارد شده است. ابن اشعث پاسخ داد: آیا می دانی ما را برای دستگیری شیری دلاور و شمشیری بران كه در دست مردی شجاع و با اراده قرار دارد فرستاده ای؟ او از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله است. ابن زیاد پیغام فرستاد كه به او امان دهید زیرا جز این راهی برای دستگیری او نخواهید یافت. مسلم گفت: نیازی به امان مكر پیشگان نیست . این ها همه برخاسته از ایمان بالای او و اعتقاد او به ولایت بود .
?️بصیرت
بسیاری از بنی هاشم با امام به كربلا نیامدند ، البته امام تكلیف نكرده بودند، ولی او خود همراه امام آمد و این مسئله ناشی از بصیرت بالای مسلم است.
اگر این الگوها نبودند ارزشهای دین از بین می رفتند و مسلم بن عقیل و امثال وی الگو و اسوه جامعه هستند و اگر مسلم و مانند او نبودند نه از علمی خبری بود و نه از فرهنگ واقعی اسلام اثری مانده بود و اساس مكتب اسلام مدیون این خون ها و بصیرت هاست و فرهنگ مقاومت با توجه به این اسوه ها و الگوها باقی ماند تا اینكه به دوران طلایی انقلاب اسلامی رسید.
منابع:
۱. الشهید مسلم بن عقیل
۲. اخبار الطول
۳. مناقب آل ابیطالب
۴. Www.valiasr_aj.com
کاروان خورشید راهی شد
کوله بار سفر را بسته ای؛ از مکه می روی؛ مقتل در انتظار طواف سرخت نشسته است. از مکه می روی، «تلّ و گودال» «مروه» و «صفای» خواهرت خواهد شد. از مکه می روی، زمزم عطش، لبانت را سیراب خواهد کرد. تیغ جهاد را صیقل می دهی، دین خدا در سایه شمشیرت جان خواهد گرفت.
امسال حجّة الوداع تو در کربلاست، خودت را برای عید قربان عاشورا آماده کن. تمام هستی ات را در کاروان جا می دهی، کاروانی که تاریخ را متحیّر خواهد کرد؛
کاروانی از زنان و کودکان، کاروانی از مردترین مردان زمین، انسان هایی از جنس آسمان، شبیه امواج نادیدنی نور.
از مکه می روی، مرگ از سیمای تو آبرو می گیرد، «رمی جمرات» تو، صحنه کربلا خواهد شد. خیمه های ظلمت، شیطان مجسم است، سنگ را بر سینه ابلیس نشانه خواهی رفت. مقام اسماعیل را رها می کنی و خود ابراهیمی می شوی که اسماعیلِ «أَشْبَهُ النّاسِ بِالرَّسُولِ» را به قربانگاه اخلاص و بندگی می آوری؛ حجة الوداع تو سرخ ترین طواف تاریخ خواهد شد.
در حجة الوداع تو هفتاد و دو قربانی به مسلخ خواهند رفت؛ فرشتگان، خون سرخت را در تمام اعصار منتشر خواهند کرد.
دین خدا وامدار شجاعت توست، آسمان هر روز مرثیه ات را زار زار می گرید و زمین قرن هاست که بعد از تو خاموش و خسته، در انتظار مانده است؛ در انتظار تیغ برّان انتقام، در انتظار مردی که تقاص کربلا را از شب پرستان خواهد گرفت.
به قلم عاطفه خرّمی
باقر العلوم و شاگردان ایرانی
امام محمد باقر عليه السلام می فرمایند:”مَنْ دَعَا اللهَ بِنا أفْلَحَ، وَ مَنْ دَعاهُ بِغَيْرِنا هَلَكَ وَ اسْتَهْلَكَ"هر كه خداوند را به وسيله ما بخواند و ما را واسطه قرار دهد رستگار و موفّق خواهد شد. و كسي كه غير از ما اهل بيت را وسيله گرداند نااميد و هلاك خواهد گشت.
ایرانیان پس از گرایش به اسلام، روح و معنی اسلام را در خاندان اهل بیت علیهم السلام یافتند و با خاطره شیرینی که از حکومت عدل حضرت علی علیه السلام داشتند، تحققّ عدالتِ اجتماعی را در مکتب فرزندان او یافتند. آنان با مشاهده سجایای اخلاقی، علمی، دینی، سادگی و بی آلایشی اهل بیت علیهم السلام و شیعیان آنان، به مکتب تشیّع گرایش پیدا کردند و برخی جزء اصحاب ائمّه اطهارعلیهم السلام شدند که به مرور زمان بر تعداد آنان افزوده شد.
امام محمدباقرعلیه السلام با تأسیس اوّلین دانشگاه اهل بیت علیهم السلام، شاگردان و اصحاب بسیاری را تربیت کرد و صدها فارغ التّحصیل در موضوع های گوناگون به جامعه عرضه نمود. در این میان عدّه ای از ایرانیان افتخار شاگردی و ملازمت با امام محمدباقرعلیه السلام را داشتند. گرچه نمی توان نام تمامی اصحاب ایرانی امام محمد باقرعلیه السلام را از منابع رجالی و روایی استخراج نمود؛ ولی سعی شده چند تن از یاران ایرانی امام پنجم را به طور مختصر معرّفی و خدمات آنها را ذکر نماییم
?️ حماد بن ابی سلیمان
ابو اسماعیل حمّاد بن ابی سلیمان از ایرانیان مقیم کوفه است. پدرش فرمانروای اصفهان بود که در جریان فتح آن شهر در زمان خلیفه دوم به دست ابو موسی اشعری به همراه خانواده اسیر شد و سپس در حضور خلیفه دوم، اسلام آورد. وی از جمله ده موالی بود که معاویه در جریان جنگ صفّین به ابوموسی اشعری بخشید و ابوموسی او را به پسرش ابراهیم داد و ابراهیم او را آزاد کرد و سپس پدر حمّاد در کوفه ساکن گشت.
ابوسلیمان در کوفه به زندگی جدید خود پرداخت و فرزندش را به تحصیل علم و دانش گمارد؛ به طوری که حمّاد در زمره دانش آموختگان مشهور کوفه قرار گرفت. حمّاد پس از کسب علوم مقدّماتی وارد دانشگاه امام باقر و امام جعفر صادق علیهما السلام شد و به حدّی در کسب دانش پیش رفت که دانشمندان اسلامی از وی به عنوان امام، مجتهد، فقیه، جواد و کریم یاد کرده اند و او را به کثرت حدیث توصیف نموده اند.
ابن سعد از حمّاد بن زید نقل می کند: حمّاد بن ابی سلیمان به بصره مسافرت کرد. پس از بازگشت، از وی پرسیدند: بصریان را چگونه یافتی؟ گفت: آنان شاخه ای از اهل شام هستند که در نزدیکی ما فرود آمده اند. حمّاد بن زید می افزاید: یعنی آنان درباره علی علیه السلام چون ما نیستند. سید محمد امین این گفتار حمّاد را نشانه تشیّع او می داند؛ به جهت اینکه بصریان از امیرمؤمنان علیه السلام روی گردان و اهل کوفه، شیعه آن حضرت بودند.
حمّاد پس از خدمات زیادی که در طول عمر خود انجام داد، در سال 120 ق و در کهولت سن وفات یافت.
?️ داوود ابن هند سرخسی
داوود بن ابی عذافر قشیری سرخسی، اصالتاً خراسانی و اهل سرخس است. ذهبی زادگاه وی را شهر مرو می داند و چون داوود مدّتی در بصره اقامت داشته به بصری نیز شهرت یافته است.نام پدرش دینار بن عذافر، معروف به ابی هند است. داوود چون پدرش مولای زنی از قشیری ها بود، به این جهت به قشیری نیز شهرت دارد.
داوود از طریق خیّاطی یا فروش خز، گذران زندگی می کرد و در کنار آن به تحصیل علم و دانش نیز می پرداخت. او از اصحاب ایرانی امام محمد باقرعلیه السلام است. مامقانی اظهار می دارد که وی باید امامی مذهب باشد که صاحب الذّریعه و اعیان الشّیعه به امامی بودن و تشیّع او تصریح کرده اند.
داوود در علم تفسیر از علمای مشهور عصر بود. او تفسیری داشت معروف به تفسیر ابن ابی هند که اثری از آن نمانده است. علاوه بر آن، او فقیهی کامل بود که از دوران جوانی در زمان حسن بصری فتوا می داد. حماد بن زید می گوید: در فقه احدی را برتر از داوود ندیدم. علمای اهل سنّت داوود را از راویان موثّق به شمار می آورند و علاّمه امینی وی را فردی دانسته است که همگان در ثقه بودنش اتّفاق نظر دارند.
داوود علاوه بر شهرت علمی، در زهد و تقوا نیز شهره بود. او چهل سال پنهان از دیگران، روزه گرفت؛ بدین ترتیب که به هنگام خروج از خانه، با تظاهر به نداشتن روزه، غذای خود را بر می داشت و به دنبال کسب روزی بیرون می رفت؛ ولی در بین راه، آن را به فقرا می داد و شب هنگام به خانه برمی گشت و افطار می کرد.
مرگ داوود در سال 140 ق در راه مکّه اتّفاق افتاد.
?️ محمد بن اسحاق
محمّد بن اسحاق بن یسار بن خیار (ابوعبدالله) از موالیانی است که پدرانش مسیحی بودند و یسار بن خیار یا یسیار بن کوتان از مسیحیانی بود که در «نُفیره»، روستایی در حوالی عین التّمر زندگی می کردند و این منطقه، جزء ایران و از نواحی تابعه عصر ساسانی بود. خالد بن ولید پس از فتح این نواحی، یسار را همراه چهل تن دیگر به اسارت گرفت و به مدینه برد. یسار پس از ورود به مدینه، مولای قیس بن مخرمه شد. یسار، سه پسر به نام های: اسحاق، موسی و عبدالرّحمن داشت که هر سه از محدّثان و راویان حدیث بودند. اسحاق با دختر یکی از موالی ازدواج کرد که حاصل آن، سه پسر و یکی از آنها محمد بود.
محمد در سال 80 یا 85 ق. در مدینه متولّد شد و دوران کودکی و نوجوانی را در این شهر که مرکز عمده حدیثی بود، گذراند. وی سپس در 30 سالگی برای بهره گیری از اخبار سیره نویسان، به مصر رفت و پس از پیروزی عباسیان بر امویان، به عراق آمد و مدتی در کوفه و ری اقامت گزید. در زمان خلافت منصور، کتاب معروف خود مغازی را تألیف کرد و در میان مردم کوفه و سایر مناطق منتشر ساخت. کتاب سیره او اوّلین سیره نسبتاً جامعی است که به دلیل نظمِ منطقی موجود در آن، به عنوان نخستین کار اصیل در این زمینه شناخته شده است.
محمد بن اسحاق، محدّث و اوّلین سیره نویسی است که زندگانی پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم را به رشته نگارش در آورده است. شیخ طوسی و برقی او را در شمار اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام نام برده اند و برخی پدرش اسحاق را نیز از اصحاب امام باقرعلیه السلام دانسته است.
ابن اسحاق، زمانی که در مدینه بود، به شیعه بودن متهم شد و چون در کتابش، روایات «وانذر عشیرتک»، «حدیث غدیر»، حدیث بلند «الجنان والنوق» را از امام باقرعلیه السلام و دیگر احادیث را در اثبات خلافت علی علیه السلام نقل نمود، به تشیّع متّهم شد و حتّی علمای اهل سنّت - از جمله خطیب بغدادی - او را به تشیّع متّهم کردند. شیخ طوسی و کشّی او را از دوستداران و عاشقان اهل بیت علیهم السلام می دانند.
ابن اسحاق، حافظه بسیار قوی داشته و احادیث زیادی را حفظ بوده است و به خاطر حافظه بی مانند، او را «امیرالمحدّثین» خوانده اند. او با نوشتن سیره یا مغازی، سنّت و احادیث پیامبرصلی الله علیه وآله را حفظ و در اختیار مسلمانان قرار داد. وی برای جمع آوری اخبار، به بصره، کوفه، مصر، بغداد، و ری سفرهای طولانی نمود. به جز کتاب مغازی یا سیره، چند کتاب به او منسوب است. از جمله: الفتوح، سیرالعرب، اخبار صفّین و حدیث المعراج و الاسراء.
محمد بن اسحاق عاقبت در سال 151 ق در بغداد در گذشت و در مقابر خیزران دفن گردید.
منابع:
۱. خدمات متقابل اسلام و ایران از شهید مطهری
۲. پرتال جامع علوم انسانی
۳. امالی شیخ طوسی، ج ۱